کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشافاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فشافاش
معنی
(فَ) (اِ.) نک فشافش .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فشافاش
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (اِ.) نک فشافش .
-
فشافاش
لغتنامه دهخدا
فشافاش . [ ف َ ] (اِ صوت ) آواز تیر که پیاپی اندازند. (فرهنگ فارسی معین ). فشافش : برآمد ز ناورد برنا و پیرچکاچاک خنجر، فشافاش تیر. هاتفی .رجوع به فشافش ، فش و فش فش شود.
-
جستوجو در متن
-
شپاشاپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹شپشاب، شپشپ› šapāšāp صدای برخورد پیاپی چیزی به چیز دیگر، مخصوصاً برخورد تیر با جایی: ◻︎ برآمد ز ناورد برنا و پیر / شپاشاپ پیکان فشافاش تیر (هاتفی: مجمعالفرس: شپاشاپ).
-
فشافش
لغتنامه دهخدا
فشافش . [ ف َ ف َ ] (اِ صوت ) به معنی فشافاش است که آواز تیر انداختن از پی هم باشد. (برهان ). و برای ضرورت شعر شین اول مشدد شود : که ز فشافش تیر جانستان ابر آزاری خجل در امتحان . مولوی .- فشافش کنان ؛ در حال تیرباران . پیوسته تیراندازنده : ترنگ کمان...
-
شپاشاپ
لغتنامه دهخدا
شپاشاپ . [ ش َ ] (اِصوت مرکب ) آواز و صدای پیکان تیر باشد که پی درپی درجایی بخورد. (برهان ) (ناظم الاطباء). شپشاپ . شپ شپ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آواز تیرهای پی هم انداخته . (فرهنگ نظام ). آواز صدای پیکان تیر که پی درپی افکنندو آن را شپشاپ نیز گوی...
-
فش
لغتنامه دهخدا
فش . [ ف َ ] (ص ) پریشان . || (اِ) کاکل اسب را نیز گویند. (برهان ). کاکل اسب . یال . (فرهنگ فارسی معین ) : پشوتن همی رفت پیش سپاه بریده فش و یال اسب سیاه . فردوسی .گرفتش فش و یال اسب سیاه ز خون لعل شد خاک آوردگاه . فردوسی .همی تیغ، سهراب را برکشیدفش ...