کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فسوس پذرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فسوس پذرفتن
لغتنامه دهخدا
فسوس پذرفتن . [ ف ُ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) تحمل حسرت و دریغ کردن . حسرت بردن . تأسف خوردن : چه بایست پذرفت چندین فسوس ز بیم پی پیل و آوای کوس .فردوسی .
-
واژههای مشابه
-
سرای فسوس
لغتنامه دهخدا
سرای فسوس . [ س َ ی ِ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزگار : چه بندی دل اندر سرای فسوس که هزمان به گوش آید آوای کوس . فردوسی .مکن ایمنی در سرای فسوس که گه سندروس است گه آبنوس .فردوسی .
-
فسوس آمدن
لغتنامه دهخدا
فسوس آمدن . [ ف ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) حیف آمدن . دریغ داشتن از کاری : بجز بر آن صنمم عاشقی فسوس آیدکه جزبر آن رخ او عاشقی کیوس آید (کذا).دقیقی .
-
فسوس داشتن
لغتنامه دهخدا
فسوس داشتن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) استهزاء کردن . خندیدن و تمسخر کردن . (از یادداشتهای مؤلف ) : چنین داد پاسخ سرافراز طوس که من بر دروغ تو دارم فسوس . فردوسی .چنان دان که هر کس که دارد فسوس همی یابد از چرخ گردنده کوس . فردوسی .ز دیو تنت حذر کن که ب...
-
فسوس کردن
لغتنامه دهخدا
فسوس کردن . [ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تمسخر کردن . استهزاء کردن . سخریه . (یادداشت بخط مؤلف ) : بیامد دگر باره داماد طوس همی کرد گردون بر او بر فسوس . فردوسی .چو بشنید پاسخ چنین داد طوس که بر ما نه خوب است کردن فسوس . فردوسی .پیاده شده گیو و رهام و ...
-
فسوس گر
لغتنامه دهخدا
فسوس گر. [ ف ُ گ َ ] (ص مرکب ) فسوسی .مستهزء. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فسوسی شود.
-
فسوس مندی
لغتنامه دهخدا
فسوس مندی .[ ف ُ م َ ] (حامص مرکب ) غمگینی . دلتنگی : داری سخنی بدین بلندی وآنگه تو بدین فسوس مندی .نظامی .