کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فسحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فسحت
/foshat/
معنی
۱. فراخی؛ گشادگی.
۲. [مجاز] بیحدونهایت بودن؛ بسیاری.
۳. [مجاز] شادی؛ مسرت؛ گشایش خاطر.
۴. [مجاز] مجال؛ فرصت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فسحت
فرهنگ فارسی معین
(فُ حَ) [ ع . فسحة ] (اِمص .) 1 - گشادگی ، فراخی . 2 - گنجایش ، وسعت .
-
فسحت
لغتنامه دهخدا
فسحت . [ ف ُ ح َ ] (ع اِمص ) گشادگی و فراخی مکان . (فرهنگ فارسی معین ) (از غیاث ) : عرصه ٔ عزیمت فسحتی تمام و اتساعی کامل دارد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). ما را اگر فسحت ولایتی هست ، اضعاف آن مؤون سپاه و وجوه اطماع و انواع محافظات در مقابل ایستاده است ...
-
فسحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فسحَة] [قدیمی] foshat ۱. فراخی؛ گشادگی.۲. [مجاز] بیحدونهایت بودن؛ بسیاری.۳. [مجاز] شادی؛ مسرت؛ گشایش خاطر.۴. [مجاز] مجال؛ فرصت.
-
واژههای همآوا
-
فسحة
لغتنامه دهخدا
فسحة. [ ف ُ ح َ ] (ع اِمص ) فراخی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ومکة
لغتنامه دهخدا
ومکة. [ وَ ک َ ] (ع اِمص ) فراخی و گشادگی . (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب الموارد). فسحت . (اقرب الموارد).
-
بسطت
واژگان مترادف و متضاد
۱. توسعه دادن، گستردن بسط دادن، ۲. به تفصیل گفتن، مشروح ساختن ۳. سعت، گشادگی، فسحت ۴. وسعت، گسترش ۵. وفور، فراوانی، کثرت
-
رحابت
لغتنامه دهخدا
رحابت . [ رَ ب َ ] (ع اِمص ) رَحابة. وسعت . پهناوری : چه مسالک اوهام را نهایت رحابت و مناهج افهام را غایت فسحت در قصص و اخبار باشد. (تاریخ بیهق ص 11). و رجوع به رحابة شود.
-
پهنه
لغتنامه دهخدا
پهنه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) فسحت . عرصه . عرض . (برهان ). ساحت . میدان . (جهانگیری ) (برهان ) : جرم هلال چرخ برین سبز پهنه چیست مانا ز سم اسب تو بر وی نشان رسید. کمال اسماعیل .- پهنه ٔ کارزار ؛ میدان جنگ .
-
ﭐفْسَحُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
جا باز کنيد (از فسح به معنی فراخی است و منظور از فراخي دادن در مجالس در عبارت "تَفَسَّحُواْ فِي ﭐلْمَجَالِسِ فَـﭑفْسَحُواْ يَفْسَحِ ﭐللَّهُ لَکُمْ " اين است که آدمي خود را جمع و جور کند تا جاي آن ديگري فراخ شود ، و فسحت دادن خدا به چنين کس به اين معن...
-
تَفَسَّحُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
جا باز کنيد (از مصدر تفسّح به معني فراخي و منظور از فراخي دادن در مجالس در عبارت "تَفَسَّحُواْ فِي ﭐلْمَجَالِسِ فَـﭑفْسَحُواْ يَفْسَحِ ﭐللَّهُ لَکُمْ " اين است که آدمي خود را جمع و جور کند تا جاي آن ديگري فراخ شود ، و فسحت دادن خدا به چنين کس به اين ...
-
يَفْسَحِ
فرهنگ واژگان قرآن
تا جا باز کند - تا فراخی و وسعت دهد (از فسح به معنی فراخی است و منظور از فراخي دادن در مجالس در عبارت "تَفَسَّحُواْ فِي ﭐلْمَجَالِسِ فَـﭑفْسَحُواْ يَفْسَحِ ﭐللَّهُ لَکُمْ " اين است که آدمي خود را جمع و جور کند تا جاي آن ديگري فراخ شود ، و فسحت دادن خ...
-
فراخا
لغتنامه دهخدا
فراخا. [ ف َ ] (حامص ، اِ) فراخی و گشادگی . (برهان ). فراخنای چیزی . (اسدی ). فسحت . وسعت . (یادداشت بخط مؤلف ) : شادیت باد چندانک اندر جهان فراخاتو با نشاط و شادی ، با رنج و درد اعدا. دقیقی .ای بی تو فراخای جهان بر ما تنگ ما را به تو فخر است و تو ر...
-
اتساع
لغتنامه دهخدا
اتساع . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گشاد شدن (در تداول عامه ). || فراخی . فراخا. گشادگی . سعه . وسع. وسعت . توسیع. فسحت . گنجایش : عرصه ٔ غزنه در اتساع بنیان و استحکام ارکان از جملگی بلاد عالم درگذشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ...