کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فستیوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فستیوال
/festivāl/
معنی
مراسم بزرگ فرهنگی، هنری، یا علمی که برای تجلیل از فرد یا حادثهای یا معرفی آثار هنری یا پیشرفتهای علمی برگزار میشود؛ جشنواره.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جشن، جشنواره
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فستیوال
واژگان مترادف و متضاد
جشن، جشنواره
-
فستیوال
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ فر. ] (اِ.) جشنواره .
-
فستیوال
لغتنامه دهخدا
فستیوال . [ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) جشنی بزرگ توأم با موسیقی . || سلسله ٔ نمایشهای مربوط به یک هنر یا یک هنرپیشه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فستیوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: festival] festivāl مراسم بزرگ فرهنگی، هنری، یا علمی که برای تجلیل از فرد یا حادثهای یا معرفی آثار هنری یا پیشرفتهای علمی برگزار میشود؛ جشنواره.
-
فستیوال
واژهنامه آزاد
جشنواره ، سیستم منظم ، مجموعه ی پیوسته و دقیق و منظم
-
جستوجو در متن
-
feste
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال
-
fosterhood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال
-
festilogy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال
-
festino
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال
-
fustilarian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال
-
جشنواره
واژگان مترادف و متضاد
جشن، فستیوال
-
fairway crested wheat grass
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال چمن گندم
-
fenestra vestibuli
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال وستی بیلی
-
festal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فستیوال، عیدی، جشنی، وابسته به عید، خوش، خوشحال