کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مسنّ] [قدیمی] mesan[n] آنچه با آن کارد تیز کنند؛ فسان؛ فسن؛ سنگساو.
-
سنگ کارد
لغتنامه دهخدا
سنگ کارد.[ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم فارسی حجرالمسن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سنگ ساب شود. || سنگ فسان . فسان . (ازیادداشت بخط مؤلف ). رجوع به سان و سنگ فسان شود.
-
لهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lahanj ۱. سنگی که گازُر در روی آن جامه میشوید.۲. فسان؛ سنگ ساو.
-
لهنج
فرهنگ فارسی معین
(لَ هَ) (اِ.) 1 - سنگی که گازران جامه بر آن زنند و شویند. 2 - فسان .
-
مسن
فرهنگ فارسی معین
(مِ سَ نّ) [ ع . ] (اِ.) فسان ، آنچه با آن کارد و مانند آن را تیز کنند.
-
پزلاغ
لغتنامه دهخدا
پزلاغ . [ ] (اِ) مِشحذ. فسان . سنگ سو. رجوع به پزداغ شود.
-
سباده
لغتنامه دهخدا
سباده . [ س ُ دَ / دِ ] (اِ) مخفف سنباده و آن سنگی است معروف که از آن فسان سازند و حکاکان نگین انگشتری و امثال آن را بدان تراشند. (برهان ).سنگی که از آن فسان سازند. مخفف سنباده . (رشیدی ).
-
سامیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmiz) فسان ، سنگی که با آن کارد و شمشیر و امثال آن را تیز کنند ، سنگ کارد و تیغ ؛ سامان .
-
صلب
لغتنامه دهخدا
صلب . [ ص ُل ْ ل َ ] (ع ص ) سخت . || استوار. || (اِ) سنگ فسان . (منتهی الارب ). حجرالمسن .
-
صلبیة
لغتنامه دهخدا
صلبیة. [ ص ُل ْ ل َ بی ی َ ] (ع اِ) سنگ فسان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به صُلَّبی ّ شود.
-
سباره
لغتنامه دهخدا
سباره . [ س َ رَ / رِ ] (اِ) سنگی که از آن فسان سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به سباده و سنباده شود.
-
موقوع
لغتنامه دهخدا
موقوع . [ م َ ] (ع ص ) سم تنک و تیز شده از سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شمشیر یا کارد تیزکرده به فسان . (آنندراج ).
-
اپسان
لغتنامه دهخدا
اپسان . [ اَ] (اِ) سنگ فسان . سنگ سَو. مِسَن ّ. افسان . و آن سنگی و جز آن باشد که بدان کارد و امثال آن تیز کنند.
-
مسن
لغتنامه دهخدا
مسن . [ م ِ س َن ن ] (ع اِ) فسان و آنچه بدان کارد و مانند آن را تیز کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سنگی باشد سبزرنگ که کارد بدان تیز کنند. (آنندراج ). نوعی از سنگ است که بر آن کارد و شمشیر تیز کنند و به فارسی فسان گویند و این ...
-
چاقو تیزکن
لغتنامه دهخدا
چاقو تیزکن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) تیزگر. تیزکننده ٔ چاقو. || (اِ مرکب ) فسان . سنگ فسان . سنگ ساو. آلتی که بوسیله ٔ آن چاقو و کارد و غیره را تیز کنند. سنگی باشد که چاقو را بر آن کشند تا برنده و تیز شود. آلتی از سنگ یا چرم که تیز کردن چاقو را بکار آید.