کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فسانه پرداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فسانه پرداز
لغتنامه دهخدا
فسانه پرداز. [ ف َ / ف ِ ن َ / ن ِپ َ ] (نف مرکب ) افسانه گوی . افسانه سرای : صاحب خبری فسانه پرداززین قصه چنین خبر دهد باز.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
فسانه خواندن
لغتنامه دهخدا
فسانه خواندن . [ ف َ / ف ِ ن َ / ن ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) افسانه گفتن . حکایات و سخنان دور از حقیقت گفتن : برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظکه این فسانه و افسون مرا بسی یاد است .حافظ.
-
فسانه سگالیدن
لغتنامه دهخدا
فسانه سگالیدن . [ ف َ / ف ِ ن َ / ن ِ س ِ دَ ] (مص مرکب ) فسانه بافتن . فسانه گفتن : آنجا که فسانه ای سگالی از ترس خدا مباش خالی .نظامی .
-
فسانه شدن
لغتنامه دهخدا
فسانه شدن . [ ف َ / ف ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معروف شدن . شهرت یافتن به صفتی : که نراژدها شد بچنگش زبون شده ست او فسانه به روم اندرون . فردوسی .الحق چه فسانه شد غم من از شر فسانه گوی شروان . خاقانی .شدم فسانه بسرگشتگی وابروی دوست کشید در خم چ...
-
فسانه گشتن
لغتنامه دهخدا
فسانه گشتن . [ ف َ / ف ِ ن َ / ن ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کهنه شدن . فسانه شدن . دیرینه گشتن : فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندرسخن نو آر که نو راحلاوتی است دگر. فرخی .پدرت و برادرت و فرزند و مادرشدستند ناچیز و گشته فسانه . ناصرخسرو. || مشهور شدن : فسانه ...
-
فِسانه و فُسون
فرهنگ گنجواژه
داستان.
-
فُسون و فسانه
فرهنگ گنجواژه
داستان، افسانه.
-
جستوجو در متن
-
لب
لغتنامه دهخدا
لب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گوشتالو و سرخ که جلوی دندانها قرار گیرد و دوره ٔ دهان را تشکیل دهد : لب بخت پیروز را خنده ا...