کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فزیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فزیز
لغتنامه دهخدا
فزیز. [ ف َ ] (ع مص ) دویدن ریم از جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). روان شدن زخم . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
فضیض
لغتنامه دهخدا
فضیض . [ ف َ ] (ع ص ، اِ) ریزه ٔ چیزی . (منتهی الارب ). شکسته . (از اقرب الموارد). || آنچه منتشر و پراکنده شود از آب در وقت طهارت کردن . (منتهی الارب ). || آب خوش روان . || شکوفه ٔاول برآمده . || هرمتفرق و پریشان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فظیظ
لغتنامه دهخدا
فظیظ. [ ف َ ] (ع اِ) آب گشن و منی زن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
دویدن
لغتنامه دهخدا
دویدن . [ دَ دَ ] (مص ) رفتن با تعجیل بسیار. شتابان رفتن . تاختن . (از ناظم الاطباء). اخرار. ساو. زکیک . قرضبة. قحص . افاجة. فندسة. کودءة. هبذ. کعسبة. تعی . جظ. طعسبة. رطل . رطول . نوداءة. ردی . ردیان . وَفَض . وفض . ایفاض . استیفاض . فدید. وکز. تلبط...