کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فزون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فزون
/fa(o)zun/
معنی
= افزون
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
numerous, over-, plus
-
جستوجوی دقیق
-
فزون
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (ص .) نک افزون .
-
فزون
لغتنامه دهخدا
فزون . [ ف ُ ] (ص ، ق ) افزون . (غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). زیاد. علاوه . بیش : چرا عمر کرکس دوصد سال ویحک نماند ز سالی فزون تر پرستو. رودکی .میلفنج دشمن که دشمن یکی فزون است و دوست ار هزار اندکی . رودکی .ز بالا فزون است ریشش رشی تنیده در او خانه صد...
-
فزون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) fa(o)zun = افزون
-
واژههای مشابه
-
rainfall excess, excess water
فزونآب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بخشی از بارش که بهصورت رَواناب مستقیم به مجراهای آب میرسد متـ . بارندگی مؤثر effective rainfall بارش مؤثر 2 effective precipitation 2 توفباران خالص net storm rain
-
excess rain
فزونباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] حجم آب حاصل از بارندگیای که شدت آن بیش از آهنگ نفوذ آن در خاک است
-
accrescent
فزونرشد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخشی از گیاه که رشدی پایا و ممتد، بیش از حالت عادی، دارد
-
فزون آمدن
لغتنامه دهخدا
فزون آمدن . [ ف ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) زیاد شدن . بسیار شدن . بیشی یافتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فزون ساختن
لغتنامه دهخدا
فزون ساختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) زیاد کردن . افزایش دادن : نهادند خوان و خورش گونه گون همی ساختندش فزونی فزون .فردوسی .
-
فزون کردن
لغتنامه دهخدا
فزون کردن . [ ف ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) فزون ساختن . رجوع به فزون ساختن شود.
-
فزون گشتن
لغتنامه دهخدا
فزون گشتن . [ ف ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) فزون آمدن . فزونی یافتن . زیاد شدن . بیشتر شدن : گر آتش است چون که در این خرمن هرگز فزون نگشت و نشد کمتر؟ناصرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
زاید
فرهنگ واژههای سره
فزون
-
آپاندیسیت
فرهنگ واژههای سره
فزون رودگ
-
مجموع
فرهنگ واژههای سره
گردایش، هم فزون