کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریکاسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فریکاسه
معنی
(فِ س ) [ فر. ] (اِ.) گوشتی که به قطعات بریده و در سسس پخته شده باشد و آن شامل انواع مختلف است .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریکاسه
فرهنگ فارسی معین
(فِ س ) [ فر. ] (اِ.) گوشتی که به قطعات بریده و در سسس پخته شده باشد و آن شامل انواع مختلف است .
-
فریکاسه
لغتنامه دهخدا
فریکاسه . [ ف ِ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) گوشتی که به قطعات بریده و در سوس پخته شده باشد. و آن شامل انواع مختلف است . (فرهنگ فارسی معین ).