کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریژ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریژ کردن
لغتنامه دهخدا
فریژ کردن . [ ف َ ک َ دَ] (مص مرکب ) ستردن پشم و موی و مانند آن . (آنندراج ). فریز کردن . رجوع به فریز، فریژ و فریز کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
فریش
لغتنامه دهخدا
فریش . [ ف َ ] (اِ) تاخت و تاراج . (برهان ).- فریش آوردن ؛ حمله آوردن . تاختن . تاراج کردن : گر از بهر گنج آرم اینجا فریش بمغرب زر مغربی هست بیش . نظامی . || گوشت بریان کرده . (برهان ). گوشت بریان . (یادداشت بخط مؤلف ). فریز. فریژ. فریس . قدید.- فر...