کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریفته شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریفته شده
لغتنامه دهخدا
فریفته شده . [ ف ِ / ف َ ت َ / ت ِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گول خورده . فریب خورده : فریفته شده می گشت در جهان آری چنو فریفته بود این جهان فراوان را. ناصرخسرو.رجوع به فریفته شود.
-
واژههای مشابه
-
زبان فریفته
لغتنامه دهخدا
زبان فریفته . [ زَ ف ِ / ف َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) دروغگو و فریبنده . (ناظم الاطباء).
-
فریفته گردیدن
لغتنامه دهخدا
فریفته گردیدن . [ ف ِ / ف َ ت َ / ت ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) گول خوردن . فریب خوردن . فریفته شدن : تا هیچ فریفته نگرددایمن نبود ز مکر جانش . عطار.رجوع به فریفته شود.
-
جستوجو در متن
-
frivolized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریفته شده
-
مسحور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) جادو شده ، فریفته .
-
مغرور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) گول خورده ، فریفته - شده .
-
مراک
لغتنامه دهخدا
مراک . [ م َ ] (ص ) بی سواد. بی علم . (ناظم الاطباء)؟ || گول فریفته شده . گول خورده از سخن و استهزاشده و مسخره شده . (ناظم الاطباء)؟
-
غریر
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - به باطل امیدوار شده ، فریفته . 2 - پذیرفتار. 3 - جوان ناآز موده .
-
فتوده
لغتنامه دهخدا
فتوده . [ ف ُ دَ / دِ ] (ن مف ) فریفته و مغرور. (برهان ). و بجای تاء با نون هم ضبط شده است . رجوع به فنوده شود.
-
کیبیده
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) (اِمف .) 1 - به یکسو رفته ، کناره گرفته . 2 - از جایی به جایی شده . 3 - تحاشی کرده . 4 - انحراف یافته ، منحرف . 5 - فریفته (به عشق ).
-
مختدع
لغتنامه دهخدا
مختدع . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ) فریفته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
منغوی
لغتنامه دهخدا
منغوی . [ م ُ غ َ ] (ع ص ) فریفته شده . || خمیده و افتاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به انغیاء شود.
-
افسون زده
لغتنامه دهخدا
افسون زده . [ اَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فریفته شده از افسون افسونگران . (ناظم الاطباء).