کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فریفتن
/fariftan/
معنی
۱. فریب دادن؛ گول زدن.
۲. (مصدر لازم) [قدیمی] فریب خوردن؛ گول خوردن: ◻︎ به مدارای هیچکس مفریب / از مراعات هرکسی بشکیب (نظامی۴: ۶۸۰).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
فریبدادن، گولزدن، مخاتلت
فعل
بن گذشته: فریفت
بن حال: فریب
دیکشنری
allure, deceive, infatuate, inveigle, seduce
-
جستوجوی دقیق
-
فریفتن
واژگان مترادف و متضاد
فریبدادن، گولزدن، مخاتلت
-
فریفتن
فرهنگ فارسی معین
(فِ یا فَ تَ) 1 - (مص م .) فریب دادن ، گول زدن . 2 - (مص ل .) فریب خوردن ، گول خوردن .
-
فریفتن
لغتنامه دهخدا
فریفتن . [ ف ِ / ف َ ت َ ] (مص ) پهلوی فرفتن . فریبیدن . فرهیفتن . فریب دادن . گول زدن . گمراه کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بازی دادن . (یادداشت بخط مؤلف ). این کلمه مصدر ماضی است و مضارع و امر آن از فریبیدن اشتقاق می یابد : همانا دلش دیو بفریفته ست ...
-
فریفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: frēftan] ‹فریبیدن› fariftan ۱. فریب دادن؛ گول زدن.۲. (مصدر لازم) [قدیمی] فریب خوردن؛ گول خوردن: ◻︎ به مدارای هیچکس مفریب / از مراعات هرکسی بشکیب (نظامی۴: ۶۸۰).
-
فریفتن
دیکشنری فارسی به عربی
اثارة , اخدع , اسحر , اغر , اغو , زحام , سحر , سر , موخرة السفينة , هراء
-
جستوجو در متن
-
cheeter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریفتن
-
فرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر) [قدیمی] fe(a)reftan = فریفتن
-
فریبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] faribidan = فریفتن
-
سیاه کردن
لهجه و گویش تهرانی
فریفتن
-
euchred
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاشق، فریفتن
-
euchring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
euchring، فریفتن
-
مغز را تلیت کردن/خوردن
لهجه و گویش تهرانی
کسی را با حرف زیاد فریفتن
-
فریبدادن
واژگان مترادف و متضاد
بازیدادن، فریفتن، گولزدن
-
bewitch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان، افسون کردن، فریفتن، مسحور کردن