کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریدون شهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فریدون کنار
لغتنامه دهخدا
فریدون کنار. [ ف ِ رِ ک ِ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان حومه ٔ بخش بابلسر شهرستان بابل ، واقع در 12هزارگزی باختر بابلسر، سر راه کناره . ناحیه ای است واقع در دشت ، دارای 3000 تن سکنه . از چاه و شعبات رودخانه ٔ هراز مشروب میشود. محصولات آنجا برنج ، صیفی ،...
-
فریدون میرزا
لغتنامه دهخدا
فریدون میرزا. [ ف ِ رِ ] (اِخ ) از شاهزاده های قاجار است که شعر نیز میگفته و قاآنی بر مجموعه ٔ اشعار او مقدمه ای نوشته است . (از سبک شناسی ج 3 ص 334).
-
فریدون نسب
لغتنامه دهخدا
فریدون نسب . [ ف ِ رِ ن َ س َ ] (ص مرکب ) آنکه نسب او به فریدون رسد. از نسل فریدون . || بکنایت آنکه تبار عالی دارد و بزرگ زاده است : فریدون نسب شاه بهمن نژادچو برخاست از اول بامداد.نظامی .
-
فریدون وار
لغتنامه دهخدا
فریدون وار. [ ف ِ رِ ](ص مرکب ) مانند فریدون . خجسته و پیروز : پناه خسروان اعظم اتابک فریدون وار بر عالم مبارک .نظامی .
-
پور فریدون
لغتنامه دهخدا
پور فریدون . [ رِ ف َ رِ ] (اِخ ) از اهالی شیراز و از شعرای ایران است . مردی صاحب دل و اهل حال بوده و اشعار دلکش سروده که از آن جمله است :عزیزا مردی از نامرد تا کی [نایه ]فغان و ناله از بیدرد تا کی [نایه ]حقیقت بشنو از پور فریدون که شعله از تنور گرم ...
-
جمشید و فریدون
فرهنگ گنجواژه
پادشاهان باستانی.
-
جعفر بیک لری فریدون بیکی
لغتنامه دهخدا
جعفر بیک لری فریدون بیکی . [ ج َ ف َ ب َل َ ف ِ رِ ب َ ] (اِخ ) نام طایفه یی از طوایف قشقائی مرکب از یکصد خانوار. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82).
-
جستوجو در متن
-
تهیشه
لغتنامه دهخدا
تهیشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) نام شهری است که فریدون پیوسته و دائم در آنجا می بود. (برهان ). نام شهری که فریدون در آن می بود و ظاهراً همان تمیشه است ... (فرهنگ جهانگیری ). در فرهنگ و برهان آمده که نام شهری است که فریدون فرخ در آن می بود و آن را تم...
-
ایلوک
واژهنامه آزاد
قله ای است در دهستان پشتکوه موگویی، شهرستان فریدون شهر، و در جنوب خاوری روستای بیرآوگان (بیرامگان) که ۳۲۰۰ متر ارتفاع دارد. سر چشمۀ آبِ زه و درزگه است و طبیعت آن نیمه جنگلی است.
-
کاخ
لغتنامه دهخدا
کاخ . (اِ) کوشک باشد. (لغت فرس اسدی ). منظر باشد و کوشک را نیزگویند. (صحاح الفرس ). کوشک بلند. صرح . (زمخشری ). کوشک و قصر و عمارت بلند باشد. (برهان ). خانه ، اطاق ، کوشک و خانه های چند رویهم برافراشته . قصری که در بستان سازند. اسپرلوس . رجوع به اسپر...
-
خوی
لغتنامه دهخدا
خوی . (اِ) خود. مغفر. کلاه خود. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : سیاوخش است پنداری میان شهر و کوی اندرفریدون است پنداری میان درع و خوی اندر.دقیقی .
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ ) (در داستانها) نام یکی از اعیان مملکت فریدون . (ناظم الاطباء): نیشابور از ناحیت ابر شهر است به خراسان . و آن را بنا شاپور سپهبد کرده ست بگاه افریدون و درآن خلاف است ، توان بود که زیادت ِ عمارت کرده . (مجمل التواریخ و القصص ص 64). رجوع به...
-
مینای افشار
لغتنامه دهخدا
مینای افشار. [ نای ِ اَ ] (اِخ ) اسمش فریدون بیک و از طوایف افشاریه ٔ شهر ارومی بوده است . رباعی زیر را برای معشوقش که درد گلو داشته گفته است :دیشب همه شب ای آرزوی مینااین بود بخویش گفتگوی میناکز درد گلویت ای مه مینوچهردل خون شد وریخت از گلوی مینا.(ا...
-
بانصران
لغتنامه دهخدا
بانصران . [ ن َ ] (اِخ ) موضعی بوده است در مازندران . رابینو در سفرنامه گوید: بعد از بررسی دقیق تاریخ دشت مازندران من باین نتیجه رسیده ام که اینجا محل شهر قدیمی تمیشه اقامتگاه فریدون بوده است که قصر او تا زمان ابن اسفندیار در محلی موسوم به بانصران دی...
-
شهر
لغتنامه دهخدا
شهر. [ ش َ] (اِ) مدینه و بلد و اجتماع خانه های بسیار و عمارات بیشمار که مردمان در آنها سکنی می کنند در صورتی که بزرگتر از قصبه و قریه و ده باشد. (ناظم الاطباء). مدینه . (غیاث اللغات ). بلد. بَلْدة. کوره . فسطاط. مصر. آبادی که بر خانه های بسیار و خیاب...