کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لعن
واژگان مترادف و متضاد
سب، فریه، لعنت، ناسزا، نفرین
-
سنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سال، عام ۲. فریه، لعنت، نفرین
-
افترا
واژگان مترادف و متضاد
بهتان، تهمت، دروغ، غیبت، فریه، کذب
-
تهمت
واژگان مترادف و متضاد
اتهام، افترا، بهتان، دروغ، فریه، نمامی
-
فرنه
لغتنامه دهخدا
فرنه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی لعنت و نفرین باشد. (برهان ). مصحف «فریه ». (حاشیه ٔبرهان چ معین از سراج اللغات ). رجوع به فریه شود.
-
لعنت
واژگان مترادف و متضاد
دعایبد، سب، سنه، فریه، لعن، نفرین ≠ آفرین، دعا
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) رئیس فرقه ٔ اسحاقیه ، یکی از چهار فریه ٔ کیسانیه . (بیان الادیان ).
-
فرنگیس
واژهنامه آزاد
فرنگیس = ویسبان فریه = فری گیس، در زبان اوستایی پهلوی یعنی محبوب همه.
-
کذب
واژگان مترادف و متضاد
افترا، بهتان، دروغ، دروغ، سقم، فریه، ناحق، نادرستی، ناراستی، ناصواب، نمش ≠ صدق، صواب
-
دروغ
واژگان مترادف و متضاد
افترا، بهتان، بیاصل، بیهوده، ترفند، تهمت، جعل، سقیم، شایعه، شید، فریه، کذب، ناحق، ناحق، ناصواب ≠ راست، صدق
-
بهتان
واژگان مترادف و متضاد
۱. افترا، ترفند، تهمت، دروغ، فریه، کذب ۲. افترا زدن، افترا بستن، تهمت بستن، تهمت زدن، دروغ بستن، دروغ زدن
-
غرامی
لغتنامه دهخدا
غرامی . [ ] (اِخ ) محمد غرامی . از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری از ناحیه ٔ قره فریه است . وی به شغل قضا مشغول بود و ادعای رمالی داشت . اشعار او ساده است . این بیت ازوست :قاپویی دیوار ایدوب ارباب عشقه نازدن کندونی بر گوشه ایلر گوسترر آچمازدن .(از...
-
خاوری مناستری
لغتنامه دهخدا
خاوری مناستری . [ وَ ی ِ م َ س ِ ت َ ] (اِخ ) علی خاوری . از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری است . مولدش مناستر است و چندی بتدریس و قضای ناحیه قریه ٔ فریه پرداخت و به آنجا درگذشت . این بیت از اوست :سنی کوزلر دو چشم خون فشانم نیجه دملرله کل ای لوز بصر م...
-
پیریا
لغتنامه دهخدا
پیریا. (اِخ ) نام قدیم خطه ای واقع در جنوب مقدونیه و منطبقه با قضای قره فریه ٔ عهد عثمانیان . این قضا میان کوه الیمپ یعنی لیمبوس و نهر قره صو یعنی هالیاکمون واقع شده وقصبه های عمده اش را دیوم ، پیدنه و منومه مینامیدند. این کلمه از لفظ پیروس گرفته شده...
-
سنه
لغتنامه دهخدا
سنه . [ س َ ن َه ْ ] (اِ) لعنت و نفرین . به این معنی با شین هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). نفرین و لعنت . (اوبهی ) (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) : ای فرومایه در کون هل و بی شرم و خبیث آفریده شده از فریه سردی و سنه . لبیبی .شهر و اسبوع و سنه نامند...