کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریب کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فریب داد
دیکشنری فارسی به عربی
ارْتَکَبَ اّحتيالاً
-
tactical deception group
گروه فریب راهکنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سازمانی رزمی که عملیات فریب دشمن را به روشهای الکترونیکی و ارتباطاتی و بصری برای ارائۀ اطلاعات غلط به دشمن طراحی میکند
-
passive cheater
فریبدهندۀ غیرفعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] فریبدهندهای که قرارداد را اجرا میکند، ولی سعی میکند اطلاعاتی بیش از آنچه در قرارداد آمده است به دست آورد
-
active cheater
فریبدهندۀ فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] فریبدهندهای که قرارداد درحالاجرا را بهمنظور فریبکاری به هم میزند
-
صاحب دل فریب
لغتنامه دهخدا
صاحب دل فریب . [ ح ِ دِ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) که صاحب دل را فریبد. رجوع به صاحب دل شود : سرانگشتان صاحب دل فریبش نه در حنّا که در خون قتیل است .سعدی .
-
شوخی فریب امیز
دیکشنری فارسی به عربی
خدعة
-
را فریب داد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتاطَ علي
-
فریب و اغوا
فرهنگ گنجواژه
فریب، حیله.
-
فریب و نیرنگ
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
تظاهر و فریب
فرهنگ گنجواژه
ریاکاری.
-
بند و فریب
فرهنگ گنجواژه
دام.
-
ریشخند و فریب
فرهنگ گنجواژه
اغفال.
-
دروغ و فریب
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
خدعه و فریب و نیرنگ
فرهنگ گنجواژه
حیله.
-
واژههای همآوا
-
فریبکار
واژگان مترادف و متضاد
حیلهگر، فریبنده، محیل، مخادع، مکار