کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریب آمیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فریب آمیز
/fa(e)rib[']āmiz/
معنی
آمیخته به فریب و خدعه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
treacherous
-
جستوجوی دقیق
-
فریب آمیز
لغتنامه دهخدا
فریب آمیز. [ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) فریبنده . فریبا. دلفریب . خاطرفریب : ساقی فریب آمیز بین مطرب نشاطانگیز بین بازار می زآن تیز بین مرسوم جان را تازه کن .خاقانی .
-
فریب آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) fa(e)rib[']āmiz آمیخته به فریب و خدعه.
-
واژههای مشابه
-
عاقل فریب
لغتنامه دهخدا
عاقل فریب . [ق ِ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) فریب دهنده ٔ عاقل . آنکه خردمند را بفریبد مفتون سازنده . سخت فربینده : اگرچه نار سیمین گشت سیبم همان عاشق کش عاقل فریبم .نظامی .
-
عیال فریب
لغتنامه دهخدا
عیال فریب . [ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) آنکه عیال را بفریبد.آنکه یا آنچه عائله ٔ شخصی را فریب دهد : منجنیقی بود به زیور و زیب خانه ویران کن عیال فریب .نظامی .
-
diversionary device
فریبافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی افزارۀ آتشزای پرتابی که در هنگام انفجار با صدای بلند و نور خیرهکنندهای که تولید میکند فرد یا افراد حاضر در محل انفجار را گیج و سردرگم میکند
-
electronic deception
فریب الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی اقدام ضدالکترونیکی شامل تابش، بازتابش، جایگزینی، ارسال امواج خفهکننده، جذب، انکار، افزایش، تقویت یا بازتاب انرژی امواج الکترومغناطیسی مورد نظر توسط نیروهای جنگ الکترونیکی خودی که با ارسال آنها اخبار و اطلاعات الکترونیکی گمراهکننده...
-
cheater
فریبدهنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] یکی از طرفین قرارداد که در حین اجرای قرارداد دروغ میگوید یا از آن قرارداد پیروی نمیکند
-
perfidy
فریب غیرمجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هر اقدامی که برای فریب غیرقانونی یا ممنوع انجام شود
-
missile magnet
موشکفریب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فریبگری که موشک پرتابی به سمت هواپیما را به سوی خود منحرف میکند
-
عوام فریب
فرهنگ واژههای سره
مردم فریب
-
شوی فریب
لغتنامه دهخدا
شوی فریب . [ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) فریب دهنده ٔ شوهر. شوهرفریب .
-
عوام فریب
لغتنامه دهخدا
عوام فریب . [ ع َ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) مخفف عوام فریبنده . آنکه عوام را بفریبد. آنکه مردم را گول زند. (فرهنگ فارسی معین ). || که ظاهری مقبول عامه دارد. که عامه را تواند فریفت .
-
غرچه فریب
لغتنامه دهخدا
غرچه فریب . [ غ َ چ َ / چ ِ ف ِ / ف ِ ] (نف مرکب ) آنکه غرچه (مخنث و نادان ) را فریبد. فریبنده ٔ غرچه : از فرازش نبرده سوی نشیب مگر این گنده پیر غرچه فریب .سنائی .
-
مردم فریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mardomfarib فریبدهندۀ مردم؛ آنکه دیگران را فریب بدهد؛ حیلهگر: ◻︎ بیامد یکی پیر مردمفریب / تو را دل پر از بیم کرد و نهیب (فردوسی: ۵/۸۹ حاشیه).