کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریابی
لغتنامه دهخدا
فریابی . [ ف َرْ ] (اِخ ) وراقی بودکه در نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری میزیسته و کتابت قرآن نیز میکرده است . (یادداشت مؤلف از ابن الندیم ).
-
فریابی
لغتنامه دهخدا
فریابی . [ ف َرْ ] (ص نسبی ) فاریابی . (از سمعانی ). رجوع به فاریابی شود.
-
جستوجو در متن
-
ابومالک
لغتنامه دهخدا
ابومالک . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) ثعلبة. محدث است . او از لیث بن ابی سلیم و از او فریابی روایت کند.
-
ثعلبة
لغتنامه دهخدا
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابومالک . تابعی است . او از لیث بن ابی سلیم و از او فریابی روایت کند.
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی .[ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن سنجرجرجانی . راوی بود و از خالدبن مخلد و محمدبن یوسف فریابی و جز آن دو روایت میکرد. (از تاریخ جرجان تألیف ابوالقاسم سهمی ص 337).
-
عطوفی
لغتنامه دهخدا
عطوفی . [ ع َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن وهیب بن وهب بن واقدبن هرثمه ٔ عطوفی بغدادی ، مکنی به ابوبکر، محدث بود و از محمدبن ابی شیبه و جعفر فریابی و دیگران روایت کرده است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ولید مکنی به ابویوسف . راوی بود و از احمدبن حفص جرجانی و جعفر فریابی و جز آن دو روایت کرد. (از تاریخ جرجان تألیف ابوالقاسم سهمی ص 447).
-
جاکردیزی
لغتنامه دهخدا
جاکردیزی . [ ک َ ] (اِخ ) محمدبن اسحاق بن ابراهیم بن عبداﷲ. مکنی به ابوالفضل منسوب به جاکردیزه و معروف به جاکردیزی است . وی برای تحصیل حدیث به حجاز و عراق و مصر رفت و از جعفربن محمد فریابی روایت کند و ابوجعفر محمدبن فضلان بن سوید و جز او از وی روایت ...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ] (اِخ ) یعقوب بن محمدبن یعقوب قاضی مکنی به ابویوسف . در بخارا سکونت داشت و از جعفربن محمد فریابی و محمدبن هارون کاشانی روایت کرد و حسن بن ابراهیم بن عمر بخاری و ابوحامد محمدبن ولید زوزنی از او روایت داشتند. (از تاریخ جرجان تألیف ابوال...
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن مستفاض ، مکنی به ابوبکر و معروف به فریابی (207 - 301 هَ . ق .) قاضی و از عالمان حدیث بود و از نژاد ترک به شمار می آمدو از مردم فریاب از نواحی بلخ بود و در مصر و بغدادبه روایت حدیث پرداخت و سفر دور و درازی در...
-
خارجة
لغتنامه دهخدا
خارجة. [ رِ ج َ ] (اِخ ) ابن عمرو. حلیف آل ابی سفیان . ابن منده از طریق عبدالحمیدبن جعفر حلیف ابی سفیان بودن را در باره ٔ او روایت کرده است ولی صواب آن است که ابن بهرام از شهربن حوشب حلیف بودن را نقل کرده است چه او می گوید: خارجةبن عمرو (آن خارجةبن ع...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ )ابن عمرو، مکنی به ابوالاخیل السلفی الحمصی . وی از «بقیه » روایت دارد. جعفر فریابی او را تکذیب میکند و ابن عدی و جز او، او را واهی میدانند. در سنن دارقطنی آمده است که عثمان بن السماک از احمدبن خالدبن عمروالحمصی از پدرش از حارث بن ک...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) علی بن المحسن بن علی بن محمدبن ابی الفهم داودبن ابراهیم بن تمیم تنوخی بصری . شاعر و ادیب و مصاحب ابوالعلای معرّی . وی از ابوالحسن علی بن احمدبن کیسان نحوی و اسحاق بن سعدبن حسین سفیان نسوی سماع داشت . و از وی خطیب ر...
-
یزن
لغتنامه دهخدا
یزن . [ ی َ زَ ] (اِخ ) رودباری است و نام ذویزن پادشاه حمیر از آن است زیرا از آن رودبار حمایت و نگهداری کرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام وادیی . (ناظم الاطباء). نام وادیی است در یمن . (از معجم البلدان ). وادیی است به یمن که «ذو» بدان اضا...