کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پدمی
لغتنامه دهخدا
پدمی . [ ] (اِخ )قریه ای است به چهار فرسنگی جنوب فرک . (فارسنامه ).
-
علی آباد
لغتنامه دهخدا
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از ناحیه ٔ فُرک بلوک سبعه واقع در چهارفرسخی جنوب فرک . (ازفارسنامه ٔ ناصری ص 219، بلوکات فارس ، بلوک سبعه ).
-
فرکی
لغتنامه دهخدا
فرکی . [ ف َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به فرک که از قرای اصفهان است . (سمعانی ).
-
فرکی
لغتنامه دهخدا
فرکی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فرک که جایی است در بغداد بر فراز دجله . (سمعانی ).
-
قلاتو
لغتنامه دهخدا
قلاتو. [ ] (اِخ ) قریه ای است که بیش از چهار فرسنگ از جنوب فرک فاصله دارد. (از فارس نامه ).
-
گیس
لغتنامه دهخدا
گیس . (اِخ ) نام قریه ای است در شش فرسنگی مشرق فرک به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ص 219).
-
کستو
لغتنامه دهخدا
کستو. [ ک ُ ت َ ] (اِخ ) قریه ای است فرسنگی کمتر میانه ٔ شمال و مغرب فرک . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
راه پهن
لغتنامه دهخدا
راه پهن . [ پ َ ] (اِخ ) محلی است بمسافت کمی در مشرق فرک به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
بیونج
لغتنامه دهخدا
بیونج . [ وَ ] (اِخ ) از محالات بلوک محال هفتگانه ٔ ولایات خمسه ٔ فارس . حد شمالی قصبه ٔ فرک ، جنوب و غربی لارستان و شرقی طارم . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
رودبار
لغتنامه دهخدا
رودبار. (اِخ ) نام دهستانی است از بخش طرخوران شهرستان اراک . این دهستان در شمال فراهان درطول و طرفین رودخانه ٔ قره چای واقعاست . منطقه ای است کوهستانی و هوایی معتدل دارد، لیکن هوای دیههای کنار رودخانه گرم است . زبان اهالی دهستان ترکی است و اغلب بزبان...
-
فارک
لغتنامه دهخدا
فارک . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازفِرْک و فَرْک و فروک و فرکان . کینه توز. || امراءة فارک ؛ زنی که به شوی خویش کینه ورزد. ج ، فوارک . (از اقرب الموارد). و رجوع به مصادر آن شود.
-
جافل
لغتنامه دهخدا
جافل . [ ف ِ ] (ع ص ) از جای برکنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : مراجع نجد بعد فرک و بغضةمطلق بصری اسمع القلب جافلة. (اقرب الموارد).|| موی گردآمده بر سر. || سبک رو از همه چیز. (مهذب الاسماء).
-
محال هفتگانه
لغتنامه دهخدا
محال هفتگانه . [ م َ ل ِ هََ ن َ ] (اِخ ) محال سبعه از بلوکات ولایات خمسه ٔ فارس ، حد شمالی سیرجان و نی ریز، شرقی رودان احدی و جیرفت کرمان ، جنوبی لارستان و غربی داراب گرد؛ دارای هفت قسمت است : فرک ، بیونج ، خشن آباد، طارم ، فارغان ، فین و کله گاه . ...
-
خشناباد
لغتنامه دهخدا
خشناباد. [ ] (اِخ ) شهرکی است خرد بر راه پارس [ از ناحیت کرمان ] (حدود العالم ). در فارسنامه ٔ ناصری چنین آمده : میانه ٔ شمال و مشرق فرک از سرسیرات فارس است . هوای تابستانش مانند هوای زمستان ناحیه درز است با آنکه دوازده فرسنگ بیشتر شمالی ناحیه درز نی...
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قریةالخیر بخش داراب شهرستان فسا که در 30 هزارگزی جنوب خاوری داراب و کنار راه فرعی داراب به فرک قرار دارد. جلگه ای معتدل و دارای 364 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه و چاه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، پنبه...