کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروگرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروگرفتن
/forugereftan/
معنی
۱. احاطه کردن؛ محاصره کردن؛ گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن؛ در میان گرفتن.
۲. اشغال کردن؛ تصرف کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
seize
-
جستوجوی دقیق
-
فروگرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ تَ) (مص م .) 1 - تسخیر کردن ، تصرف کردن . 2 - گرفتن ، بازداشت کردن .
-
فروگرفتن
لغتنامه دهخدا
فروگرفتن . [ ف ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پایین آوردن ، چون پالان از خر فروگرفتن . (یادداشت بخط مؤلف ) : اسبانشان را زین فروگرفتند و به گیاه بردند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).بر پشت نهدشان و سوی خانه بردشان وز پشت فروگیرد و برهم نهد انبار. منوچهری ....
-
فروگرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] forugereftan ۱. احاطه کردن؛ محاصره کردن؛ گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن؛ در میان گرفتن.۲. اشغال کردن؛ تصرف کردن.
-
واژههای مشابه
-
گرد فروگرفتن
لغتنامه دهخدا
گرد فروگرفتن . [ گ َ ف ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دور چیزی را گرد گرفتن . آلوده شدن چیزی به گرد. گردناک شدن . احاطه به گرد شدن .
-
عنان فروگرفتن
لغتنامه دهخدا
عنان فروگرفتن . [ ع ِ ف ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آهسته به راه رفتن . (ناظم الاطباء). بمعنی عنان بازکشیدن است یعنی آهسته رفتن . (از آنندراج ). || در کارها تأمل کردن و به تأنی کار کردن . (ناظم الاطباء). بمعنی عنان بازکشیدن است یعنی کار را به تأمل ک...
-
جستوجو در متن
-
اغلنثاء
لغتنامه دهخدا
اغلنثاء. [ اِ ل ِ ] (ع مص ) بدشنام و ضرب فروگرفتن . و یعدی ̍ بعلی ̍. (منتهی الارب ). بدشنام و ضرب فروگرفتن . (ناظم الاطباء). فروگرفتن کسی را با دشنام و ضرب و غلبه : اغلنثی علیه اغلنثاءً؛ علاه بالشتم و الضرب و القهر کاغلنتی بالتاء. (از اقرب الموارد).
-
فروگیر
لغتنامه دهخدا
فروگیر. [ ف ُ ] (نف مرکب ) مرخم فروگیرنده . احاطه کننده . محاصره کننده . رجوع به فروگرفتن شود.
-
مغابصة
لغتنامه دهخدا
مغابصة. [ م ُ ب َ ص َ ] (ع مص ) به ناگاه فروگرفتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عرو
لغتنامه دهخدا
عرو. [ ع َرْوْ ] (ع مص )فروگرفتن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). فروگرفتن کاری را. (ناظم الاطباء). المام و فروگرفتن . (از اقرب الموارد). || آمدن حالی که احسان و نیکوئی می خواست . (از منتهی الارب ). قصد کردن کسی را جهت طلب احسان و نیکوئی . (از ن...
-
اعتراء
لغتنامه دهخدا
اعتراء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروگرفتن احسان گیرنده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی اعترار نیز آمده است . صاحب نشوءاللغه آرد: و قد جاء الاعترار فی لغتنا کالاعتراء، فقد رأینا ان المعتر هو الفقیر المعترض للمعروف من غیر ان یسأل . (نشوءاللغة ص 61)...
-
اغیان
لغتنامه دهخدا
اغیان . [ اِ ] (ع مص ) فروگرفتن شهوت دل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراگرفتن شهوت کسی را. (از اقرب الموارد). || گفته اند فروگرفتن و پوشیدن . (از اقرب الموارد). || بیهوش شدن هم گفته اند و به این معنی بصیغه ٔ مجهول آید. یقال : اغین علی قلبه اغیا...
-
تلفیع
لغتنامه دهخدا
تلفیع. [ ت َ ] (ع مص ) فروگرفتن موی سپید سر را. || سر پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لفع رأسه ؛ اذا غطاه . (اقرب الموارد). || بسیار خوردن . || باشگونه کردن توشه دان را و تسمه اش در میان آوردن و بعد از آن گاهی شک...
-
اغلنتاء
لغتنامه دهخدا
اغلنتاء. [ اِ ل ِ ] (ع مص ) بدشنام و قهر زدن و بچیرگی فروگرفتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدشنام و قهر زدن و بچیرگی فروگرفتن چیزی را. یقال : اغلنتی علیه اغلنتاءً. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). با دشنام و زدن و غلبه فروگرفتن : اغلنتی علیه ...