کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروگذار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروگذار کردن
معنی
( ~ . گُ. کَ دَ) (مص ل .) کوتاهی کردن ، مضایقه کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
neglect, scrimp
-
جستوجوی دقیق
-
فروگذار کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ. کَ دَ) (مص ل .) کوتاهی کردن ، مضایقه کردن .
-
فروگذار کردن
لغتنامه دهخدا
فروگذار کردن . [ ف ُ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاهی کردن . تساهل .خودداری از انجام کاری . مقابل برگزار کردن . (از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فروگذار و فروگذاردن شود.
-
فروگذار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اهمال
-
جستوجو در متن
-
neglects
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غفلت می کند، غفلت کردن، مسامحه کردن، فروگذار کردن
-
محابا داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. احتیاط کردن، ملاحظه کردن ۲. فروگذار کردن
-
neglecting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نادیده گرفتن، غفلت کردن، مسامحه کردن، فروگذار کردن
-
omit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حذف کردن، از قلم انداختن، فروگذار کردن، انداختن
-
omitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نادیده گرفتن، از قلم انداختن، حذف کردن، فروگذار کردن، انداختن
-
omits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین می رود، از قلم انداختن، حذف کردن، فروگذار کردن، انداختن
-
تسامح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasāmoh ۱. آسان گرفتن بر یکدیگر؛ مدارا کردن.۲. فروگذار کردن؛ سهلانگاری.
-
failing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن
-
اهمال کردن
لغتنامه دهخدا
اهمال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فروگذار کردن . ندیده گرفتن . تکاهل کردن . درنگ کردن . واگذاردن : من بترسیدم و اندیشیدم که فرماید تا گردنش بزنند و نفرمود و بخندید و اهمال کرد. (تاریخ بیهقی ص 683).
-
تسامح
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال، تساهل، تغافل، سهلانگاری، غفلت، فروگذاری، مدارا، مسامحه، مماطله ≠ جدیت، سختکوشی ۲. سختگیری ۳. مدارا کردن، تساهل نمودن، فروگذار کردن، نرمی کردن ۴. آسان گرفتن
-
اهمال
دیکشنری عربی به فارسی
ناديده گرفتن , اعتنا نکردن , عدم رعايت , سهو , بي ملا حظگي , ندانستگي , بي توجهي , غفلت , غير عمدي , عدم تعمد , فروگذاري , فروگذار کردن , اهمال , مسامحه , غفلت کردن , قصور , فراموشکاري , فرو گذاشت