کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروهنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروهنده
/foruhande/
معنی
۱. خوبرو.
۲. نیکوسیرت.
۳. باادب.
۴. = فرشته
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروهنده
لغتنامه دهخدا
فروهنده . [ ف ُ هَِ دَ / دِ ] (ص )خوبروی و نیکوسیرت و باادب . (برهان ). رجوع به فروهیده شود. || (اِ) فرشته . ملک . (برهان ). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
فروهنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] foruhande ۱. خوبرو.۲. نیکوسیرت.۳. باادب.۴. = فرشته