کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرونشستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرونشستن
/forunešastan/
معنی
۱. [مجاز] آرام شدن؛ تسکین یافتن درد و مانند آن.
۲. [مجاز] کاسته شدن از چیزی و از بین رفتن آن.
۳. [مجاز] پایین رفتن.
۴. [مجاز] فرورفتن؛ داخل شدن در چیزی.
۵. [مجاز] خاموش شدن.
۶. [قدیمی] نشستن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ebb, sink
-
جستوجوی دقیق
-
فرونشستن
لغتنامه دهخدا
فرونشستن . [ ف ُ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب ) خاموش شدن آتش و هر چیزی که شعله دارد انطفاء : تو آن مشعله ٔ دولتی از برای امیرالمؤمنین که فرونمی نشیند. (تاریخ بیهقی ). || آرام شدن و فروکش کردن فتنه و جز آن : شور جهان بحشمت خواجه فرونشست در هر دلی نشاط بیفز...
-
فرونشستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) forunešastan ۱. [مجاز] آرام شدن؛ تسکین یافتن درد و مانند آن.۲. [مجاز] کاسته شدن از چیزی و از بین رفتن آن.۳. [مجاز] پایین رفتن.۴. [مجاز] فرورفتن؛ داخل شدن در چیزی.۵. [مجاز] خاموش شدن.۶. [قدیمی] نشستن.
-
فرونشستن
دیکشنری فارسی به عربی
اهدا
-
واژههای همآوا
-
فرو نشستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ شَ تَ) (مص ل .) 1 - پایین نشستن . 2 - ته نشین شدن . 3 - از شدت چیزی کم شدن . 4 - خاموش شدن . 5 - آرام شدن ، تسکین یافتن .
-
جستوجو در متن
-
انطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انطفاء] [قدیمی] 'entefā خاموش شدن؛ فرونشستن آتش.
-
crystal settling
تهنشینی بلوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرونشستن (sinking) بلورهایی با چگالی بالا در یک ماگما
-
defervescence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموشی، فرونشستن تب، بریدن تب
-
انفثاء
لغتنامه دهخدا
انفثاء. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) فرونشستن . (از اقرب الموارد). فرونشستن خشم . از جوش افتادن .از جوش بازایستادن دیگ و جز آن . (یادداشت مؤلف ).
-
اسخیتات
لغتنامه دهخدا
اسخیتات . [ اِ ] (ع مص ) فرونشستن آماس جراحت . (منتهی الارب ).
-
خمود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خُمود] xa(o)mud ۱. سست و ضعیف شدن.۲. [قدیمی] خاموش شدن؛ فرونشستن زبانۀ آتش.
-
slumping
نشست 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] فرونشستن تدریجی یا ناگهانی آکندها که موجب تغییر شکل لایهها یا آکندهای باستانشناختی میشود
-
تسکین یافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تسکینپیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن ۲. تسلییافتن ۳. التیام یافتن ۴. کاهش یافتن، فرونشستن (درد و )
-
فرسخة
لغتنامه دهخدا
فرسخة. [ ف َ س َ خ َ ] (ع مص ) فرونشستن سردی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اتساع . سعة. (اقرب الموارد).