کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرونشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرونشاندن
/forunešāndan/
معنی
۱. تسکین دادن؛ آرام کردن.
۲. برطرف کردن تشنگی، گرسنگی، گرما، و مانند آن.
۳. خاموش کردن.
۴. پایین آوردن از مقام.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
alleviate, appease, assuage, attenuate, calm, damp, ease, kill, lull, mollify, relieve, sate, stay
-
جستوجوی دقیق
-
فرونشاندن
لغتنامه دهخدا
فرونشاندن . [ ف ُ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) فروکشتن و اطفاء. (یادداشت بخط مؤلف ). خاموش کردن چراغ و آتش و جز آن : قالب برگشت و آتش فرونشاندند. (قصص الانبیاء). دررسی و این آتش فرونشانی . (تاریخ بیهقی ). آتش آتش فرومی نشاند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || جایگز...
-
فرونشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فرونشانیدن› [مجاز] forunešāndan ۱. تسکین دادن؛ آرام کردن.۲. برطرف کردن تشنگی، گرسنگی، گرما، و مانند آن.۳. خاموش کردن.۴. پایین آوردن از مقام.
-
فرونشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
اطفا , انخفض , اهدا , فترة الهدوء , قيد , هادن , هدوء
-
واژههای مشابه
-
خشم(کسیرا) فرونشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
وافق
-
خشم (کسی را) فرونشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
عوض
-
واژههای همآوا
-
فرو نشاندن
فرهنگ فارسی معین
(فُ. نِ دَ) (مص م .) 1 - پایین آوردن . 2 - ته نشین کردن . 3 - کم کردن از شدت چیزی . 4 - خاموش کردن . 5 - آرام کردن ، تسکین دادن .
-
جستوجو در متن
-
وانشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] vānešāndan بازنشاندن؛ فرونشاندن.
-
خاموش کردن
واژهنامه آزاد
نشاندن. فرونشاندن.
-
اطفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اطفاء] 'etfā خاموش کردن؛ فرونشاندن آتش.
-
فرونشانیدن
لغتنامه دهخدا
فرونشانیدن . [ ف ُ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نشاندن . فرونشاندن . رجوع به تمام معانی فرونشاندن شود.
-
اطفا
واژگان مترادف و متضاد
خاموش کردن، خاموشی، فروکشی، فرونشاندن، فرونشانی
-
اطفا
دیکشنری عربی به فارسی
خاموش کردن , خفه کردن , فرونشاندن , کشتن , منقرض کردن