کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرومایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرومایه
/forumāye/
معنی
۱. پست؛ ناکس؛ بدسرشت.
۲. [قدیمی] فقیر؛ مفلس.
۳. [قدیمی] بیفضلوهنر؛ نادان؛ کممایه: ◻︎ ندهد هوشمند روشنرٲی / به فرومایه کارهای خطیر (سعدی: ۱۶۰).
۴. [قدیمی] بیارزش: ◻︎ بیت فرومایهٴ این منزحف / قافیهٴ هرزۀ آن شایگان (خاقانی: ۳۴۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدسرشت، بیآبرو، بیاعتبار، بیسروپا، بیقدر، پست، پستفطرت، جلب، حقیر، خسیس، خوار، دنی، دون، دونهمت، ذلیل، رذل، رذیل، زبون، سفله، کنس، متذلل، ناچیز، ناستوده، ناکس، نانجیب، وغب ≠ جلیل
دیکشنری
abject, base, cad, caddish, decadent, dirty, effete, gross, ignoble, insignificant, low, lowbred, mean, menial, rogue, scamp, sordid, varlet, vile, villainous
-
جستوجوی دقیق
-
فرومایه
واژگان مترادف و متضاد
بدسرشت، بیآبرو، بیاعتبار، بیسروپا، بیقدر، پست، پستفطرت، جلب، حقیر، خسیس، خوار، دنی، دون، دونهمت، ذلیل، رذل، رذیل، زبون، سفله، کنس، متذلل، ناچیز، ناستوده، ناکس، نانجیب، وغب ≠ جلیل
-
فرومایه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . یِ) (ص مر.) 1 - دون ، پست . 2 - خسیس ، مفلس . 3 - نادان ، بی هنر.
-
فرومایه
لغتنامه دهخدا
فرومایه . [ ف ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) بداصل . (برهان ). آنکه تبار و نسب عالی ندارد. پست . وضیع. مقابل گرانمایه . (یادداشت بخط مؤلف ) : بجای هر گرانمایه فرومایه نشانیده . رودکی .فرومایه ای بود خسرو به نام نه چیز و نه هوش و نه نام و نه کام . فردوسی .ت...
-
فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) forumāye ۱. پست؛ ناکس؛ بدسرشت.۲. [قدیمی] فقیر؛ مفلس.۳. [قدیمی] بیفضلوهنر؛ نادان؛ کممایه: ◻︎ ندهد هوشمند روشنرٲی / به فرومایه کارهای خطیر (سعدی: ۱۶۰).۴. [قدیمی] بیارزش: ◻︎ بیت فرومایهٴ این منزحف / قافیهٴ هرزۀ آن شایگان (خاقانی: ۳۴۳).
-
فرومایه
دیکشنری فارسی به عربی
دنيي , سرير , مستوي واطي , منحط
-
فرومایه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: past طاری: past طامه ای: vixoy / past طرقی: past کشه ای: past نطنزی: past
-
واژههای مشابه
-
فرومایه وار
لغتنامه دهخدا
فرومایه وار. [ ف ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب )مناسب فرومایگان . شایسته ٔ افراد بی اصل : رسید آن نوشته ٔ فرومایه وارکه بنوشته بودی بر شهریار. فردوسی .رجوع به فرومایه شود.
-
پست و فرومایه
فرهنگ گنجواژه
رذل.
-
جاهل و فرومایه
فرهنگ گنجواژه
اراذل.
-
جستوجو در متن
-
ارذل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اراذل] [قدیمی] 'arzal ۱. فرومایهترین؛ پستترین.۲. فرومایهتر؛ پستتر.
-
moraller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرومایه
-
soldo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرومایه
-
لات و بی آبرو
فرهنگ گنجواژه
فرومایه.