کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروماندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروماندگی
/forumāndegi/
معنی
۱. درماندگی؛ بیچارگی.
۲. ناتوانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بینوایی، پریشانی، خستگی، درماندگی، سرگشتگی، عجز، ناتوانی، نژندی، یاس
دیکشنری
inability, quandary
-
جستوجوی دقیق
-
فروماندگی
واژگان مترادف و متضاد
بینوایی، پریشانی، خستگی، درماندگی، سرگشتگی، عجز، ناتوانی، نژندی، یاس
-
فروماندگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) (حامص .) 1 - بیچارگی ، ناتوانی . 2 - درنگ .
-
فروماندگی
لغتنامه دهخدا
فروماندگی . [ ف ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عجز. (یادداشت بخط مؤلف ). درماندگی و بیچارگی . (آنندراج ) : درون فروماندگان شاد کن ز روز فروماندگی یاد کن . سعدی . || احتیاج . (آنندراج ) : بلی تخم در خاک از آن می نهدکه روز فروماندگی بردهد. سعدی . || تقصیر. ...
-
فروماندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] forumāndegi ۱. درماندگی؛ بیچارگی.۲. ناتوانی.
-
جستوجو در متن
-
despair
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناامیدی، یاس، نومیدی، فروماندگی، مایوس شدن
-
سرگشتگی
واژگان مترادف و متضاد
تحیر، حیرانی، حیرت، خیرگی، فروماندگی، گیجی
-
اضطرار
واژگان مترادف و متضاد
اجبار، استیصال، بیچارگی، درماندگی، عجز، فروماندگی
-
فژم
لغتنامه دهخدا
فژم . [ ف َ ] (اِ) دلتنگی و فروماندگی باشد. (برهان ).
-
inability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عجز، درماندگی، نا توانی، فروماندگی، بی لیاقتی
-
poverty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فقر، بینوایی، خواری، تهی دستی، کمیابی، پستی، فروماندگی، تندگستی، بی پولی
-
نژندی
واژگان مترادف و متضاد
۱. افسردگی، پژمردگی ۲. آزردگی، حزن، رنجیدگی، ملالت ۳. سرگشتگی، فروماندگی ۴. خشم، غضب
-
هارونیدن
لغتنامه دهخدا
هارونیدن . [ دَ ] (مص ) فروماندن و حیران شدن باشد، چه هارون به معنی فروماندگی و حیرت هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِ) فروماندگی و حیرت ، و این لغت عجمی است ، اما فارسی نیست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
fatigues
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خستگی، فرسودگی، کوفتگی، رنج، ستوه، فتور، ماندگی، فروماندگی، خسته شدن، فرسودن، خسته کردن