کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروغی بسطامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروغی بسطامی
لغتنامه دهخدا
فروغی بسطامی . [ ف ُ ی ِب َ ] (اِخ ) میرزا عباس فرزند موسی برادر بزرگتر دوست علیخان خزانه دار محمدشاه بوده و پس از استعفای پدرش و مسافرت او به عتبات فروغی در سال 1213 هَ . ق . در آنجا متولد شد. پس از چندی خانواده اش به مازندران آمدند و در ساری ساکن ش...
-
واژههای مشابه
-
حسین فروغی
لغتنامه دهخدا
حسین فروغی . [ ح ُ س َ ن ِ ف ُ ] (اِخ ) (محمد...) رجوع به فروغی شود.
-
فروغی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
فروغی اصفهانی . [ ف ُ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدحسین ، ملقب به ذکاءالملک . رجوع به فروغی ، محمد حسین شود.
-
فروغی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
فروغی اصفهانی . [ ف ُ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدعلی ، ملقب به ذکاءالملک . رجوع به فروغی ، محمدعلی شود.
-
فروغی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
فروغی اصفهانی . [ ف ُ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمد از فضلا و حکمای اصفهان بود و در مجسطی مهارتی کامل داشته است . در اواسط عمر سفارت و سیاحت کرده و با تیمور شاه افغان راه یافته ، ملک الشعرای وی شده بود. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 383).
-
جستوجو در متن
-
مسکین
لغتنامه دهخدا
مسکین . [ م ِ ] (اِخ )تخلص دیگر فروغی شاعر. رجوع به فروغی بسطامی شود.
-
مناجاتی
لغتنامه دهخدا
مناجاتی . [ م ُ ] (ص نسبی ) آنکه مناجات کند. آنکه با خدای تعالی راز و نیاز کند : مناجاتی خراباتی نگرددکه سر جسم تا جان فرق دارد. فروغی بسطامی .رجوع به مناجات شود.
-
فروغ الدوله
لغتنامه دهخدا
فروغ الدوله . [ ف ُ غُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) لقب فرزند حسنعلی میرزاشجاع السلطنه ٔ قاجار است که فروغی بسطامی شاعر معروف منسوب به این شاهزاده است . (از تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ترجمه ٔ رشیدیاسمی ج 4 ص 212).
-
ناشدنی
لغتنامه دهخدا
ناشدنی . [ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) ناشو. غیرممکن . (آنندراج ) (از فرهنگ فرنگ ). محال . ناممکن . چیزی که مقدر نشده باشد. (ناظم الاطباء). ممتنع. نشدنی . ناممکن . مستحیل : اینهاشدنی است آنچه آن ناشدنیست آن است که من ترا فراموش کنم . فروغی بسطامی .|| مقابل ش...
-
ردالمطلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) roddolmatla' در بدیع، حالتی که در آن شاعر مصراع اول یا دوم مطلع را در مقطع غزل یا قصیده تکرار کند، مانند این شعر: می بده ای بت شیرافکن من با دف و چنگ / که به یک حمله بیفکند شهنشه دو پلنگ. شاعر در آخر قصیده مصراع اول مطلع را تک...
-
شیرین دهان
لغتنامه دهخدا
شیرین دهان . [ دَ ] (ص مرکب ) شیرین دهن . آنکه با حلاوت و دلنشینی سخن گوید. (یادداشت مؤلف ) : توان گفتن به مه مانی ولی ماه نپندارم چنین شیرین دهان هست . سعدی .حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام . سعدی .توبه را تلخ می کند ...
-
دورنگی
لغتنامه دهخدا
دورنگی . [ دُ رَ ] (حامص مرکب ) تلون به دورنگ . || نفاق و منافقی . (ناظم الاطباء). مقابل یکرنگی . نفاق . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از نفاق و ریاکاری .(آنندراج ). مذبذبی و مکاری و تزویر و دورویی و ناراستی . (ناظم الاطباء). دورویی . (شرفنامه ) : ز تنگی...
-
راه داشتن
لغتنامه دهخدا
راه داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) اجازه درآمدن داشتن . اجازه ٔ ورود داشتن . اجازه ٔ وصل داشتن . مأذون بودن بدر آمدن . بار داشتن : گو برو و آستین ز خون جگر شوی هرکه درین آستانه راه ندارد. حافظ (از بهار عجم ).چو در حضور توایمان و کفر راه نداردچه مسجدی ، ...