کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروغی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مسکین
لغتنامه دهخدا
مسکین . [ م ِ ] (اِخ )تخلص دیگر فروغی شاعر. رجوع به فروغی بسطامی شود.
-
محمدحسین
لغتنامه دهخدا
محمدحسین . [ م ُ ح َم ْ م َ ح ُ س َ ] (اِخ ) (میرزا...) فروغی متخلص به ادیب و ملقب به ذکاءالملک اول . رجوع به فروغی شود.
-
Apus, Aps, Bird of Paradise
مرغ بهشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کمفروغی نزدیک قطب جنوب آسمان
-
Pyxis, Pyx, Compass
قطبنما 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کمفروغی در آسمان نیمکرۀ جنوبی که به شکل قطبنما تصور میشود
-
مهرفروغ
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr foruq) با فروغی چون مهر ؛ (به مجاز) زیبا و تابناک .
-
gegenschein, counter glow
پادتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] نور بسیار کمفروغی که ممکن است بهصورت تودهای در نقطۀ مقابل خورشید در آسمان هنگام شب دیده شود
-
Volans, Vol, Flying Fish
ماهی پرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کمفروغی در آسمان جنوبی (southern sky) که پرنورترین ستارۀ آن از قدر 3/8 است
-
Microscopium, Mic, Microscope
میکروسکوپ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کمفروغی در آسمان جنوبی (southern sky) و در همسایگی جنوبی صورت بزرگ قوس
-
حسین ذکاءالملک
لغتنامه دهخدا
حسین ذکاءالملک . [ ح ُ س َ ن ِ ذُ / ذَ ئُل ْ م ُ ] (اِخ ) رجوع به فروغی شود.
-
فر
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ یا رّ) [ په . ] (اِ.) 1 - فروغی ایزدی که بر دل هر کس بتابد اورا بر دیگران برتری می دهد. 2 - شکوه ، جلال . 3 - زیبایی ، برازندگی .
-
مناجاتی
لغتنامه دهخدا
مناجاتی . [ م ُ ] (ص نسبی ) آنکه مناجات کند. آنکه با خدای تعالی راز و نیاز کند : مناجاتی خراباتی نگرددکه سر جسم تا جان فرق دارد. فروغی بسطامی .رجوع به مناجات شود.
-
واپوشیدن
لغتنامه دهخدا
واپوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) پوشیدن : به سرانگشت بخواهی دل مسکینان برددست واپوش که من پنجه نمی اندازم . سعدی (کلیات چ فروغی ص 211).و رجوع به پوشیدن شود.
-
سخن بستن
لغتنامه دهخدا
سخن بستن . [ س ُ خ َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) از گفتن بازماندن : هوشم نماند و عقل برفت و سخن ببست مقبل کسی که محو شود در کمال دوست .سعدی (کلیات چ فروغی ص 54).
-
شعابی
لغتنامه دهخدا
شعابی . [ ش َ ع ْ عا ] (حامص ) بند زدن ظرفهای شکسته . مرمت کردن کاسه و مانند آن . بش زنی . بندزنی : عهدهای شکسته را چه طریق چاره هم توبت است و شعابی . سعدی (کلیات ، قصاید، چ فروغی ).رجوع به شَعّاب شود.
-
مهرفروغ
لغتنامه دهخدا
مهرفروغ . [ م ِ ف ُ ] (ص مرکب ) با فروغی چون مهر. || مجازاً، زیبا. جمیل . تابناک : حافظ از شوق رخ مهرفروغ تو بسوخت کامکارا نظری کن سوی ناکامی چند.حافظ.