کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروع
/foru'/
معنی
= فرع
〈 فروع دین: عبادات و اعمالی که مسلمان باید انجام بدهد و عبارت است از: نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امربهمعروف، نهیازمنکر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
minutiae
-
جستوجوی دقیق
-
فروع
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) جِ فرع ؛ 1 - شاخه ها. 2 - ریشه هایی که از یک بیخ برآمده باشد. 3 - اموری که پیرو یک اصل باشند. 4 - علم فقه .
-
فروع
لغتنامه دهخدا
فروع . [ ف َرْ وَ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). دارةالفروع جایی است . (از معجم البلدان ).
-
فروع
لغتنامه دهخدا
فروع . [ ف ُ ] (ع مص ) برتر گردیدن از قوم خود به بزرگی یا به جمال . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || از کوه بالا رفتن . || به وادی فرودآمدن . (از اقرب الموارد). || به لگام زدن اسب را و عنان کشیدن تا بازایستد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ب...
-
فروع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فرع] foru' = فرع〈 فروع دین: عبادات و اعمالی که مسلمان باید انجام بدهد و عبارت است از: نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امربهمعروف، نهیازمنکر.
-
واژههای مشابه
-
راحة فروع
لغتنامه دهخدا
راحة فروع . [ ح َ ت ُ ف َ وَ ] (اِخ ) موضعی است در بلاد خزاعة از بنی مصطلق که واقعه ای مر ایشان و هذیل را بدانجا است . یکی از مردان بنی سلیم بنام جموح گوید: رأیت الالی یلحون فی جنب مالک قعوداً لدینا یوم راحة فروع . (از معجم البلدان ج 4).
-
فروع الجوزا
لغتنامه دهخدا
فروع الجوزا. [ ف ُ عُل ْ ج َ ] (اِخ ) رجوع به فروع شود.
-
فروع المقلتین
لغتنامه دهخدا
فروع المقلتین . [ ف ُ عُل ْ م ُ ل َ ت َ ] (ع اِ مرکب ) قسمتهای بالای مقلتین . (اقرب الموارد). و مقله کره ٔ چشم است که شامل سیاهی و سفیدی آن است . رجوع به مقلة و مقلتین شود.
-
دارة فروع
لغتنامه دهخدا
دارة فروع . [رَ ت ُ ف َرْ وَ ] (اِخ ) نام جایی در بلاد هُذَیل است .و بصورت راحة فزوع نیز آمده است . (معجم البلدان ).
-
اصول و فروع
لغتنامه دهخدا
اصول و فروع . [اُ ل ُ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در هر دانشی اصول عبارت از قواعد اساسی و بنیادی و فروع شاخه ها و مسائل فرعی آن میباشد. و در اصطلاح دین اسلام اصول را بر مسائلی اطلاق کنند که به اعتقادات مربوط است و فروع را به مسائل وابسته به عمل و ع...
-
واژههای همآوا
-
فِرُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
فرار كنيد - بگريزيد
-
جستوجو در متن
-
branches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخه ها، فروع
-
minutiae
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دقیقه ها، فروع، جزئيات