کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نخوت فروشی
لغتنامه دهخدا
نخوت فروشی . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ف ُ ](حامص مرکب ) عمل نخوت فروش . رجوع به نخوت فروش شود.
-
نمک فروشی
لغتنامه دهخدا
نمک فروشی . [ ن َ م َ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل نمک فروش . نمک فروختن . || (اِ مرکب ) محل کار نمک فروش . جائی که در آن نمک فروشند.
-
نقل فروشی
لغتنامه دهخدا
نقل فروشی . [ ن ُ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل نقل فروش . رجوع به نقل فروش شود. || (اِ مرکب ) جای نقل فروختن . شیرینی فروشی . مغازه ٔ نقل فروش .
-
نکته فروشی
لغتنامه دهخدا
نکته فروشی . [ ن ُ ت َ / ت ِف ُ ] (حامص مرکب ) عمل نکته فروش . (یادداشت مؤلف ).
-
آنتیک فروشی
فرهنگ واژههای سره
بنسالفروسی، سالی فروش
-
یخ فروشی
لغتنامه دهخدا
یخ فروشی . [ ی َ ف ُ ] (حامص مرکب )عمل و شغل یخ فروش . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) دکه یا دکان یا جایی که در آن یخ فروشند.
-
کتاب فروشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] ketābforuši ۱. شغل و عمل کتابفروش.۲. (اسم) فروشگاه کتاب.
-
گران فروشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ ارزانفروشی] gerānforuši عمل گرانفروش.
-
snack bar
اغذیهفروشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] محل ارائۀ غذاهای ساده همراه با نوشیدنیهای غیرالکلی، معمولاً بهصورت سرپایی
-
حاضریفروشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← غرفۀ حاضریفروشی
-
آدم فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) (حامص .) 1 - عمل آدم فروش اعم از سپردن و فروختن آدم ها به دست دیگران جهت منافع یا درآمد. 2 - کنایه از جاسوسی کردن .
-
شیرینی فروشی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) مغازة قنادی ، دکان فروش شیرینی .
-
آجیل فروشی
لغتنامه دهخدا
آجیل فروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) شغل آجیل فروش . || (اِ مرکب ) دکان آجیل فروش .
-
ابریشم فروشی
لغتنامه دهخدا
ابریشم فروشی . [ اَ ش َ ف ُ ] (حامص مرکب ) کار ابریشم فروش . || (اِ مرکب ) دکان ابریشم فروش .
-
عمده فروشی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فُ) [ ع - فا. ] (حامص .) فروش کالا به صورت کلی . مق خرده فروشی .