کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروزندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروزندگی
/foruzandegi/
معنی
درخشندگی؛ روشنی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
phosphorescence
-
جستوجوی دقیق
-
فروزندگی
لغتنامه دهخدا
فروزندگی . [ ف ُ زَ دَ /دِ ] (حامص ) روشنی و ضیاء و تابندگی و تابانی . (ناظم الاطباء). درخشندگی . فروزش . رجوع به فروزنده شود.
-
فروزندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) foruzandegi درخشندگی؛ روشنی.
-
جستوجو در متن
-
luminosities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشنایی ها، درخشش، فروزندگی، فروغ، نور افکنی، جسم نورانی
-
مسندافروز
لغتنامه دهخدا
مسندافروز. [ م َ ن َ اَ ] (نف مرکب ) مسندافروزنده . مسندفروز. مسندفروزنده . آن که روشنی مسند به وجود او بازبسته است ، از قبیل : پادشاه ، امیر، وزیر و حاکم . کسی که رونق و فروزندگی مسند و تخت پادشاهی به وجود او بسته است : چو باب خویش سعدالدوله اسعد مس...
-
رخام
لغتنامه دهخدا
رخام . [ رُ ] (ع اِ) سنگ سپید و نرم . (غیاث اللغات از منتخب اللغات و صراح اللغه ). مرمر. (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (دستوراللغة) (دمشقی ). سنگی است سفید یا سفید زردرنگ یا سفید مایل به سیاهی که نام دیگرش مرمر است . (فرهنگ نظام ). سنگی است سپ...