کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروز
/foruz/
معنی
۱. = فروزیدن
۲. افروزنده؛ روشنکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گیتیفروز.
۳. (اسم) [قدیمی] روشنی؛ روشنایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
glow, light
-
جستوجوی دقیق
-
فروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: foruz) افروختن ، فروزیدن ؛ (در قدیم) به معنای روشنایی و نور .
-
فروز
لغتنامه دهخدا
فروز. [ ف َرْ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان ملایر، واقع در یازده هزارگزی جنوب خاوری شهر ملایر و کنار جنوبی راه اتومبیل رو مانیزان به ملایر. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 435 تن سکنه . محصولاتش غله و انگور است . اهالی به کشا...
-
فروز
لغتنامه دهخدا
فروز. [ ف ُ ] (اِ) تابش و روشنی و فروغ آفتاب و غیره . (برهان ) : زمان خواست زو نامور هفت روزبرفت آنکه بودش ز دانش فروز. فردوسی .- پرفروز ؛ پرتابش . بسیار روشن : عالم از سر زنده گشت و پرفروزای عجب آنروز روز،امروز روز. مولوی . || (نف ) مخفف فروزنده . ت...
-
فروز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ فروزیدن) foruz ۱. = فروزیدن۲. افروزنده؛ روشنکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گیتیفروز.۳. (اسم) [قدیمی] روشنی؛ روشنایی.
-
واژههای مشابه
-
گلشن فروز
لغتنامه دهخدا
گلشن فروز. [ گ ُ ش َ ف ُ ] (نف مرکب ) فروزنده ٔ گلشن . روشن کننده ٔ گلشن . گل که بستان را روشنی دهد. || به مجاز به معنی معشوق و محبوب میباشد : ز ما گر شبی رفت روزی رسیدگلی رفت و گلشن فروزی رسید.نظامی .
-
گیتی فروز
لغتنامه دهخدا
گیتی فروز. [ ف ُ ] (نف مرکب ) آنچه جهان را روشن و فروزنده کند. عالمتاب و روشن کننده ٔ عالم . (ناظم الاطباء) : چو برگشت خورشید گیتی فروزبیامد دمان تا به کوه اسپروز. فردوسی .چو روز دگر صبح گیتی فروزبه پیروزی آورد شب را به روز. نظامی .نور گیتی فروز چشمه...
-
رخفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: rox foruz) (در گاه شماری) روز هفتم از هر ماه شمسی ؛ روز هفتم از ماههای ملکی ؛ (به مجاز) شادی آور و موجب روشنی چهره .
-
جانفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān foruz) (= جان افروز) ، ← جان افروز .
-
شادیفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: šādi foruz) فروزنده نور شادی ، زینت بخش شادی و شادمانی ، شادی آورنده .
-
مه فروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah foruz) (= ماه فروز) ، ← ماه فروز .
-
ماهفروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh foruz) افروزندهی ماه ، روشن کنندهی ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
زینت فروز
لغتنامه دهخدا
زینت فروز. [ ن َ ف ُ ] (نف مرکب ) زینت گر. (آنندراج ) : نه انجم است که زینت فروز نه فلک است به فرد باطل افلاک نقطه های شک است . صائب .رجوع به زینت گر و زینت و دیگر ترکیبهای زینت شود.
-
آتش فروز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ātašforuz = آتشافروز: ◻︎ بیامد دوصد مرد آتشفروز / دمیدند، گفتی شب آمد به روز (فردوسی: ۲/۲۳۴).
-
گلشن فروز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گلشنافروز› golšanforuz روشنکنندۀ گلشن.