کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروریختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروریختن
/forurixtan/
معنی
۱. جدا شدن و به پایین ریختن.
۲. جاری شدن.
۳. [مجاز] نابود شدن؛ از بین رفتن.
۴. (مصدر متعدی) چیزی را به پایین ریختن.
۵. (مصدر متعدی) [مجاز] خراب کردن.
۶. (مصدر متعدی) [قدیمی] انداختن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروریختن
لغتنامه دهخدا
فروریختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) چیزی را از بالا به پایین ریختن : یکروز به گرمابه همی آب فروریخت مردی بغلط لج بزدش بر در دهلیز. منجیک ترمذی .بزد تیغ و انداخت از تن سرش فروریخت چون رود خون از برش . فردوسی .فروریخت از دیده سیندخت خون که کودک ز پهلو کی...
-
فروریختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) forurixtan ۱. جدا شدن و به پایین ریختن.۲. جاری شدن.۳. [مجاز] نابود شدن؛ از بین رفتن.۴. (مصدر متعدی) چیزی را به پایین ریختن.۵. (مصدر متعدی) [مجاز] خراب کردن.۶. (مصدر متعدی) [قدیمی] انداختن.
-
فروریختن
دیکشنری فارسی به عربی
انهيار
-
جستوجو در متن
-
هرا
لغتنامه دهخدا
هرا. [ هَِ ] (اِ) فروریختن و آواز و صدای فروریختن . (برهان ).
-
رمبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [عامیانه] rombidan خراب شدن و فروریختن؛ خراب شدن دیوار؛ فروریختن سقف.
-
فاریختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] fārixtan فروریختن.
-
هر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] hor صدای از جا کنده شدن و فروریختن چیزی.
-
رمبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] rombān رمبیدن؛ رمبنده؛ در حال خراب شدن و فروریختن.
-
باراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بارانیدن› bārāndan ۱. سبب باریدن شدن.۲. چیزی را مانند باران فروریختن.
-
افشان داشتن
لغتنامه دهخدا
افشان داشتن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) پراکنده کردن . فروریختن .
-
تنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tambidan ۱. لرزیدن.۲. تپیدن.۳. فروریختن بنا.
-
هُر و هُر
فرهنگ گنجواژه
صدای فروریختن، صدای آب، صدای سوختن.
-
اهاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اهالَة] [قدیمی] 'ehāle ۱. فروریختن خاک.۲. خاک ریختن بر روی میت از اطراف بهطور دستهجمعی.
-
ash fall
ریزش خاکستر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فروریختن خاکستر هوابُرد از اَبر فورانی متـ . رگبار خاکستر ash shower