کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروردین یشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروردین یشت
لغتنامه دهخدا
فروردین یشت . [ ف َرْ وَ ی َ ] (اِخ ) نام یک یشت از کتاب یشتها که خود بخشی از بخشهای پنجگانه ٔ اوستای موجود است . پورداود نویسد: قسمتی ازاین یشت که در قدرت و عظمت فروهرها و قسمتی دیگر که در استغاثه و طلب یاری از آنهاست . بخصوص در هنگام فرودآمدن فروهر...
-
واژههای مشابه
-
باد فروردین
لغتنامه دهخدا
بادفروردین . [ دِ ف َرْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی باد برین است که باد مغرب باشد و بعربی باد دبور میخوانند و بعضی باد برین را باد صبا میدانند. (برهان ). مؤلف آنندراج گوید: «اینکه صاحب برهان نوشته باد فروردین بمعنی باد مغرب باشد که آنرا بعرب...
-
جستوجو در متن
-
چمرون
فرهنگ نامها
(تلفظ: čamrun) (در اعلام) نام بهدینی در فروردین یشت (اوستا).
-
هوشنگ
لغتنامه دهخدا
هوشنگ . [ ش َ ] (اِخ ) دومین پادشاه پیشدادی پسر سیامک بن کیومرز بوده و بعضی نسبت او را چنین تحقیق کرده اند: هوشنگ بن فردادبن سیامک بن میشی بن کیومرز. وی بعد از کیومرز پادشاه شد و از دیماوند که مکان کیومرز بود به پارس رفته در استخر آرامگاه گزید. بنابر...
-
ویستهم
لغتنامه دهخدا
ویستهم . [ ت َ ] (اِخ ) گستهم . بسطام . (یادداشت مرحوم دهخدا از ایران در زمان ساسانیان ). در پهلوی ویستخم یا ویستهم ، این نام در اوستا به قول دارمستتر به صورت ویسته اورو آمده که یکی از ناموران ایران است از خاندان نوذر (بند102 فروردین یشت ). (حاشیه ٔ ...
-
سائینی
لغتنامه دهخدا
سائینی . (اِخ ) نام یکی از پنج کشوری که در اوستا (فروردین یشت ، بندهای 143 - 144) نام برده شده است . چهار کشور دیگر: ایران ، توران ، سلم ، داهی است . تعیین محل و تحدید حدود کشورهای مزبور آسان نیست . (مزدیسنا تألیف دکتر معین چ 1 ص 332).
-
ارزراسپ
لغتنامه دهخدا
ارزراسپ . [ اِ رِزْ ] (اِخ ) (در اوستا: ارزراسپه ، به معنی دارنده ٔ اسب راست رو) نام دو تن از پارسایان است که در فروردین یشت ، بندهای 121-122 به آنان درود فرستاده شده است . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 228 ح ).
-
یشتها
لغتنامه دهخدا
یشتها. [ ی َ ] (اِخ ) یشت به معنی نیایش و فدیه و مانند آن است و آن مجموعه ٔ سرودهایی برای هرمزد و ایزدان هفتگانه یعنی امشاسپندان و فرشتگان دیگر است و ظاهراً اصلاً این مجموعه موزون بوده است و آن جزوی از اوستای کنونی است . (یادداشت مؤلف ). یشت ، کلمه ...
-
هما
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā) (در پهلوی به معنی فرخنده)؛ پرندهای با جثهای نسبتاً درشت از خانوادهی لاشخورها ، دارای بالهای بلند ، دُم بلندِ لوزی شکل به رنگ خاکستری و یک دسته مو در زیر منقار . [هما به خوردن استخوان مشهور است و قدما می پنداشتند سایهاش بر سر هر کس ب...
-
سپنتودات
لغتنامه دهخدا
سپنتودات . [ س ِ پ َ ] (اِخ ) اسفندیار. پورداود آرد: نام اسفندیار در اوستا سپنتودات خوانده شده و بایستی سپنداد باشد. (فرهنگ ایران باستان ذیل ص 312). آفریده ٔ «خرد» مقدس . این کلمه به این معنی صفت است و در اوستا بسیار استعمال شده چنان که در فروردین یش...
-
فرشوکر
لغتنامه دهخدا
فرشوکر. [ فْرَ / ف ِ رَ ش ُ ک َ رَ ] (اِخ ) در اوستا چهار پسر از کی گشتاسپ نام برده شده اندکه عبارتند از: پشوتن ، اسفندیار، فرشیدورد و فرشوکر. از فرزند اخیر او در فروردین یشت بند 102 یاد شده و در آنجا به فروهر او درود فرستاده شده است . در شاهنامه ذکر...
-
تهماسب
لغتنامه دهخدا
تهماسب . [ ت َ ] (اِخ ) دارنده ٔ اسب فربه یا دارای اسب زورمند. توماسپ = تهماسپ = طهماسپ . یکبار در اوستا در فروردین یشت فقره ٔ 131 یاد شده است «تاء» یا «طاء» در این نام باید به ضم تلفظ شود. از آنکه آن رابه فتح خوانند نظر به «تاء» در نامهای تهمتن و رس...
-
گیو
لغتنامه دهخدا
گیو. [ وْ ] (اِخ ) یکی ازپهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم جهان پهلوان است و هموست که کیخسرو پسر سیاوش نوه ٔ کیکاوس و افراسیاب را بعد از هفت سال جستجو با مادرش فرنگیس از ترکستان به ایران آورد. (از برهان قاطع) (ازغیاث اللغات ). سرگذشت گی...