کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرور
/faravar/
معنی
= فروهر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
differential, distinction, producer
-
جستوجوی دقیق
-
فرور
فرهنگ نامها
(تلفظ: farvar) فرورد ، فروهر ، فره وش ، نگهداری کردن ، پروردن ؛ (در اعلام) نام یکی از سرکشان ماد در زمان داریوش .
-
فرور
فرهنگ فارسی معین
(فَ وَ) (اِ.) نک فروهر.
-
فرور
لغتنامه دهخدا
فرور. [ ] (اِخ ) جزیره ای است در جنوب ایران که محل صید مروارید است . (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 37).
-
فرور
لغتنامه دهخدا
فرور. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان دماوند، واقع در دوهزارگزی شمال خاوری گرمسار، سر راه شوسه ٔ طهران به سمنان در کناره راه آهن . ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 225 تن سکنه . از رودخانه ٔ حبله رود مشروب میشود. م...
-
فرور
لغتنامه دهخدا
فرور. [ ف َ / ف َرْرو ] (ع ص ) گریزنده از مرد و پری و بره ٔ میش و بزغاله و گاوساله ٔ وحشی یا بره . و بزغاله ٔ نر. (آنندراج ). گریزنده . (از اقرب الموارد). رجوع به فرورة شود.
-
فرور
لغتنامه دهخدا
فرور. [ ف َرْ وَ ] (اِ) جدایی . جدا شدن . افتراق . (برهان ). فرورد. فروهر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
فرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: fravahr] ‹فرورد› [قدیمی] faravar = فروهر