کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروختار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروختار
/foruxtār/
معنی
فروشنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروختار
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (ص فا.) = فرختار: فروشنده .
-
فروختار
لغتنامه دهخدا
فروختار. [ ف ُ ] (نف )(از: فروخ + تار، پساوند کارورزی ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فروشنده . (برهان ). رجوع به فرختار شود.
-
فروختار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ خریدار] [قدیمی] foruxtār فروشنده.
-
جستوجو در متن
-
فرختار
لغتنامه دهخدا
فرختار. [ ف ُ رُ ] (نف ) به معنی فروشنده باشد یعنی شخصی که چیزی میفروشد. (برهان ). مخفف «فروختار». (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فروختار شود.
-
آر
لغتنامه دهخدا
آر. (پسوند) -ار. اداتی است که عقیب مفرد غائب از ماضی درآید و آن را گاه بدل به اسم مصدر کند چون گفتار، کردار، رفتار، جستار، دیدار و گاه بدل بوصف فاعلی چون خواستار، خریدار، فروختار، نمودار و گاه وصف مفعولی چون گرفتار، کشتار. این ادات بطور ندرت بکلمات د...
-
صفت
لغتنامه دهخدا
صفت . [ ص ِ ف َ ] (ع مص ) در عربی بصورت «صفة» و در فارسی «صفت » نویسند. چگونگی کسی گفتن و آن مشتق از وصف است . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). بیان کردن حال و علامت و نشان چیزی . (غیاث اللغات ). بیان حال . (منتهی الارب ). ستودن : در صفتت گنگ فرومانده ای...