کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروتر آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروتر آمدن
لغتنامه دهخدا
فروتر آمدن . [ ف ُ ت َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پائین تر آمدن . رجوع به فروتر شود. || نزدیک شدن : ای شیخ ! فروتر آی که سخن توفهم نمی کنم . (تذکرة الاولیاء). رجوع به فروتر شود.
-
واژههای مشابه
-
lower high water, LHW
فراکِشَند فروتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] فراکِشَند پایینتر از میان دو فراکِشَندی که در مدت یک روز کِشَندی رخ میدهد
-
lower low water, LLW
فروکِشَند فروتر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] فروکِشَند پایینتر از میان دو فروکِشَندی که در مدت یک روز کِشَندی رخ میدهد
-
فروتر نشستن
لغتنامه دهخدا
فروتر نشستن . [ ف ُ ت َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) عقب نشستن . پائین تر نشستن . خاموش شدن : چو بشنید پاسخ فروتر نشست برو خیره شد مرد یزدان پرست .فردوسی .
-
mean lower low-water springs
فروکِشَند فروتر مِهین میانگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] میانگین ارتفاع فروکِشَندهای فروتر در مِهکِشَندهای یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
-
mean lower low water, MLLW
فروکِشَند فروتر میانگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] میانگین ارتفاع فروکِشَندهای فروتر در یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
-
tropic lower-low-water interval
بازۀ فروکِشَند فروتر حارّهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] بازۀ ماهکِشَندی مربوط به فروکِشَندهای فروتر میانگین در هنگام کِشَندهای حارّهای
-
جستوجو در متن
-
صهوة
لغتنامه دهخدا
صهوة. [ ص َ وَ ] (ع اِ) بالای هر چیزی . برج بر سر پشته و توده . || سر کوه . || جای گرد آمدن آب از کوه . || زمین پست که شتران گمشده بسوی آن جای گیرند. || میان پشت اسب یا اندک فروتر هر دو جانب از اعلای پشت یا جای برنشسته ٔ سوار. میان پشت اسب . (منتهی ا...
-
فرو
لغتنامه دهخدا
فرو. [ ف ُ ] (پیشوند، ق ) به معنی فرود. در زبان پهلوی فْرُت ، در پارسی باستان فْرَوَتا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست . (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب ...
-
پیش رفتن
لغتنامه دهخدا
پیش رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) جلو رفتن . مقابل پس رفتن . حرکت کردن بسوی مقابل . سلوف . زم . (منتهی الارب ) : درفش و پس لشکر و جای خویش برادرش را داد و خود رفت پیش . فردوسی .از آن پس بجنبید از جای خویش بنزدیک پرده سرا رفت پیش . فردوسی .اینهمه نیش م...
-
برتر
لغتنامه دهخدا
برتر. [ ب َ ت َ] (ص تفضیلی ) اعلی . (ترجمان القرآن ). ارفع. عالی تر. (ناظم الاطباء). بلندتر و اعلی . (آنندراج ). افضل . اجل . مقابل فروتر. بالاتر. (ناظم الاطباء). والاتر در مقام و منزلت و در مکان و محل . مقابل پست تر : بفرمان او گردد این آسمان که او ...
-
متصدی
لغتنامه دهخدا
متصدی . [ م ُ ت َ ص َدْ دی ] (ع ص ) پیش آینده . (منتهی الارب ). پیش آینده . از تصدی که بمعنی پیش آمدن است ... و از پیش آینده در اینجا مراد از پیشکار است . (آنندراج ) (غیاث ). پیش آینده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرض نماینده . (منتهی الار...
-
پیمبر
لغتنامه دهخدا
پیمبر. [ پ َ ی ُ / ی َ ب َ ] (نف مرکب ) مخفف پیامبر. پیغامبر. پیامبر. (آنندراج ). پیغمبر. رسول . پیغام برنده . فرستاده . که پیغام برد. خبر برنده : اندر فضایل تو قلم گویی چون نخله ٔ کلیم پیمبر شد. منجیک .پیمبر تویی هم تو پیل [ ببر ] دلیربهر کینه گه بر...