کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروتابیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروتابیدن
/forutābidan/
معنی
۱. به پایین تابیدن.
۲. تابیدن آفتاب به زمین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروتابیدن
لغتنامه دهخدا
فروتابیدن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) تابیدن به پائین . از بالا تابیدن : زیرا که اگر به چه فروتابدمه را نشود جلالت ماهی . ناصرخسرو.رجوع به تابیدن شود.
-
فروتابیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) forutābidan ۱. به پایین تابیدن.۲. تابیدن آفتاب به زمین.
-
جستوجو در متن
-
فرو
لغتنامه دهخدا
فرو. [ ف ُ ] (پیشوند، ق ) به معنی فرود. در زبان پهلوی فْرُت ، در پارسی باستان فْرَوَتا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست . (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب ...
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م ُ زَ ] (ع ص ) فروفرستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروفرستاده شده . (غیاث ) (آنندراج ). نازل کرده شده . فرودآمده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : عالی دو آیت است علا و بها به هم در شأن دین و دولت تو هر دو منزل است . امیر معزی (دیوان چ اقب...