کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروبیختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروبیختن
لغتنامه دهخدا
فروبیختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) غربال کردن . با غربال ریختن و افشاندن . بیختن : دهر به پرویزن زمانه فروبیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله . ناصرخسرو.رجوع به بیختن شود.
-
جستوجو در متن
-
پرویختن
لغتنامه دهخدا
پرویختن . [ پ َرْت َ ] (مص ) فروبیختن با پرویزن و جز آن : تو خسروی ومن از صدق دل نه از پی زربر آستانه ٔ قدر تو خاک پرویزم .نزاری قهستانی .
-
فرو
لغتنامه دهخدا
فرو. [ ف ُ ] (پیشوند، ق ) به معنی فرود. در زبان پهلوی فْرُت ، در پارسی باستان فْرَوَتا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست . (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب ...