کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرهنگنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نگار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بت، دلبر، دلداده، صنم، محبوب، معشوق، ول، یار ۲. تصویر، تندیس، طرح، نقاشی، نقش
-
نگار
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (اِ.)1 - نقش ، تصویر. 2 - بت . 3 - معشوق ، محبوب .
-
نگار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نگاریدن و نگاشتن) negār ۱. = نگاشتن٢. (اسم) نقش؛ تصویر: ◻︎ از نقشونگار درودیوار شکسته / آثار پدید است صنادید عجم را (عرفی: ۸).٣. (اسم) [مجاز] معشوق؛ محبوب.٤. نگارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): روزنامهنگار.۵. نقاش (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چ...
-
نگار
واژهنامه آزاد
نقش تصویر
-
نگار
واژهنامه آزاد
۱.نقش٬نقاشی ۲.نقشی که از حنا بر دست و پای محبوب کنند. ۳.تحریر ۴.بت٬ صنم ۵. معشوق٬ محبوب
-
culture 2
فرهنگ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] مجموعۀ عادات و رفتارهایی که در یک جامعۀ انسانی عمدتاً ازطریق فرایندهای اجتماعی و نه فرایندهای زیستی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در نمادها، باورها، هنر، مهارتها، آداب و رسوم آن جامعه انعکاس مییابد
-
dictionary
فرهنگ 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] منبعی حاوی سیاههای از واژههای یک یا دو یا چند زبان که به ریشه، تلفظ، معنا، کاربرد، مترادفها، مشتقات و تاریخ واژه، یا برخی از آنها اشاره میکند و معمولاً به ترتیب حروف الفبا مرتب شده است متـ . واژهنامه
-
nutrition culture
فرهنگ تغذیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مجموعۀ الگوهای رفتار غذایی هر جامعه
-
mass culture
فرهنگ توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] فرهنگ اکثریت مردم یک جامعه در تمایز با فرهنگ نخبگان متـ . فرهنگ مردمیpopular culture
-
comprehensive dictionary
فرهنگ جامع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] گونهای فرهنگ لغت بزرگ، دربرگیرندۀ اطلاعات بسیار زیاد
-
multilingual dictionary, polyglot dictionary
فرهنگ چندزبانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فرهنگ یا واژهنامهای که به بیش از دو زبان نوشته شده باشد متـ . واژهنامۀ چندزبانه
-
Megalithic Culture
فرهنگ خرسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] فرهنگ عصر آهن در جنوب هند و مربوط به هزارۀ اول پیش از میلاد یا پیش از آن، که مشخصۀ آن گورهایی است که با تختهسنگهای عمودی ساخته شدهاند
-
bilingual dictionary
فرهنگ دوزبانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فرهنگ یا واژهنامهای که به دو زبان نوشته شده باشد متـ . واژهنامۀ دوزبانه
-
bidirectional dictionary
فرهنگ دوسویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] گونهای فرهنگ لغت دوزبانه که در آن، از دو سو، برابرهای واژهها به دو زبان ارائه شده است
-
bifunctional dictionary
فرهنگ دوکاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] گونهای فرهنگ لغت که در آن اطلاعاتی برای دو هدف مختلفِ درک و تولید درج شده است متـ . فرهنگ دونقشی