کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرهنگستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرهنگستان
/farhangestān/
معنی
انجمنی رسمی در هر کشور که از سرآمدان علوم و فنون برای بحث و تحقیق در مسائل علمی و ادبی تشکیل میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
academy, académie (fr.)
فرهنگستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] مؤسسهای رسمی مرکب از صاحبنظران در علم و ادب و هنر * واژۀ آکادمی در بعضی از کشورها معنایی وسیعتر از فرهنگستان دارد که بنا به مورد میتوان آن را به مؤسسۀ تحقیقاتی و مرکز پژوهشی و... ترجمه کرد.
-
فرهنگستان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ) [ په . ] (اِمر.) آکادمی ، انجمن علمی فرهنگی .
-
فرهنگستان
لغتنامه دهخدا
فرهنگستان . [ ف َ هََ گ ِ ] (اِ مرکب ) (از: فرهنگ + ستان ، پسوند). در زبان پهلوی فرهنگستان به معنی مدرسه و مکتب است و در سالهای اخیر این لغت را معادل آکادمی یعنی انجمن عالی ادیبان و نویسندگان ودانشمندان برگزیده اند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).- فرهنگ...
-
فرهنگستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: frahangδstān] farhangestān انجمنی رسمی در هر کشور که از سرآمدان علوم و فنون برای بحث و تحقیق در مسائل علمی و ادبی تشکیل میشود.
-
فرهنگستان
دیکشنری فارسی به عربی
اکاديمية
-
واژههای مشابه
-
عضو فرهنگستان
دیکشنری فارسی به عربی
اکاديمي
-
مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
دیکشنری فارسی به عربی
اکاديمي
-
جستوجو در متن
-
آکادمی
فرهنگ واژههای سره
فرهنگستان
-
سیادهن
لغتنامه دهخدا
سیادهن . [ دَ هََ ] (اِخ ) نامی است که فرهنگستان بجای آن تاکستان را وضع کرده است . (از فرهنگستان ).
-
آکادمیسین
فرهنگ واژههای سره
فرهنگ وند، هم وند فرهنگستان
-
آکادمیسین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: académicien] 'ākādemisiyan عضو آکادمی؛ عضو فرهنگستان.
-
آمار
لغتنامه دهخدا
آمار. (اِ) احصائیّه . (فرهنگستان ).
-
سویور
لغتنامه دهخدا
سویور. (اِ) آلودگی . (فرهنگستان ).