کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرنب
لغتنامه دهخدا
فرنب . [ ف ِ ن ِ ] (ع اِ) بچه ٔ موش از کلاکموش . (منتهی الارب ). بچه ٔ یربوع . (فهرست مخزن الادویه ). ام راشد. فویسقة. (یادداشت به خط مؤلف ). موش یا بچه ٔموش از یربوع . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
فویسقة
لغتنامه دهخدا
فویسقة. [ ف ُ وَ س ِ ق َ ] (ع اِ مصغر) موش ، به حکم آنکه از سوراخ خود بر مردم خروج کند. (منتهی الارب ). موش . فار. فارة. فرنب . ام راشد. (یادداشت مؤلف ). مصغر فاسقة، و موش را گویند بسبب خروج او از سوراخ بر مردم . (اقرب الموارد).
-
ادب
لغتنامه دهخدا
ادب . [ اَ دَب ب ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دب ّ و دبیب . نرم رونده تر.- امثال : ادب ّ من ضَیْوَن ؛ الضیون السنّور الذکر و کان القیاس ان یقال ضین و هذا من التصحیح الشاذ و تصغیره ضیین و بعضهم یقول ضییون . قال الشاعر: ادب ّ باللیل الی جاره .من ضیون د...