کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرناد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرناد
/farnād/
معنی
۱. پایاب: ◻︎ گذار کرده بیابانهای بیانجام / سپه گذاشته از آبهای بیفرناد (فرخی: ۳۴).
۲. پایان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
shallow
-
جستوجوی دقیق
-
فرناد
فرهنگ نامها
(تلفظ: farnād) پایاب ؛ (در سنسکریت) پرانَدَ (آب) ؛ (در برهان) پایاب و پایان آمده .
-
فرناد
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ سنس . ] (اِ.) پایاب .
-
فرناد
لغتنامه دهخدا
فرناد. [ ف َ ] (اِ) در سنسکریت پرانَدَ . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). پایاب و پایان . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) : گذاره کرده بیابانهای بی انجام سپه گذاشته از آبهای بی فرناد.فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 34).
-
فرناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] farnād ۱. پایاب: ◻︎ گذار کرده بیابانهای بیانجام / سپه گذاشته از آبهای بیفرناد (فرخی: ۳۴).۲. پایان.
-
جستوجو در متن
-
گذاره کردن
لغتنامه دهخدا
گذاره کردن . [ گ ُ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عبور کردن . رد شدن . گذشتن . گذاره کردن تیر از جوشن . عبره کردن . از یک سو فروشدن و از دیگر سو بیرون شدن : بتی که غمزه اش از سندان کند گذاره دلم به مژگان کرده ست پاره پاره . دقیقی .بیابان چگونه گذاره کنم...
-
گذاشتن
لغتنامه دهخدا
گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) نهادن . (برهان ). هشتن . قرار دادن . وضع کردن . برجای نهادن : عذب ؛ گذاشتن چیزی را. مغادرة؛ ماندن و گذشتن . اغدار؛ سپس گذاشتن شتر و گوسپند را. حشر؛ به چرا گذاشتن ستور را شباروز. اسجال ؛ گذاشتن مردمان را. خذلان ؛ گذشتن یاری ...