کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرمول خطی ویسوِسِر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
formulation
فرمولبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی، شیمی] [ریاضی] به زبان رسمی ریاضی بیان کردن [شیمی] روشی برای انتخاب اجزای یک مخلوط
-
empirical formula
فرمول تجربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] فرمول شیمیایی که کمترین عدد نسبی اتمهای هر عنصر را در یک ترکیب نشان میدهد
-
approximation formula
فرمول تقریب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولی که برای تقریب زدن به کار گرفته میشود
-
Koch's formula
فرمول کخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] فرمولی جایگزین فرمول استوکس برای آشفتگی گرانی
-
floral formula
فرمول گل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نمایش نمادی ریختشناسی گل، شامل تعداد چرخهها یا ردیفها و تعداد قطعات در هر چرخه و اتصال قطعات و موقعیت تخمدان
-
elemental formula
فرمول آسانگوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ترکیبی رژیمی که بر پایۀ سهولت گوارش تنظیم میشود
-
psychrometric formula
فرمول رطوبتسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرمول نیمهتجربی برای به دست آوردن فشار بخار با قرائت فشارسنج و رطوبتسنج فرمول نمسنجی hygrometric formula
-
condensed structural formula
فرمول ساختاری فشرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نمایش ساختار یک ترکیب که در آن همۀ اتمهای موجود در یک مولکول یا گونۀ شیمیایی دیگر نشان داده میشود و تنها پیوندهای معینی را با به کار بردن یک خط کوتاه نشان میدهند که حاکی از ویژگیهای ساختاری ترکیب است
-
dewpoint formula
فرمول نقطۀ شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرمول محاسبۀ ارتفاع تقریبی تراز میعان بالابَری (lifting level condensation)
-
hygrometric formula
فرمول نمسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← فرمول رطوبتسنجی
-
جستوجو در متن
-
شکوهیدن
لغتنامه دهخدا
شکوهیدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) اظهار بزرگی کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ خطی ). عظمت خویش اظهار کردن . (غیاث ). اظهار بزرگی و جاه و جلال کردن . احتشام یافتن . محترم شدن . (فرهنگ فارسی معین ).- شکوهیدن کسی را ؛ احترام کردن او را. (یاددا...
-
سست رای
لغتنامه دهخدا
سست رای .[ س ُ ] (ص مرکب ) ضعیف العقل و بی تدبیر و بی تمیز. (ناظم الاطباء). ناقص عقل . بی تصمیم . بی اراده : بگرگین بگو ای یل سست رای چو گویی تو با من بدیگر سرای . فردوسی .زنان نازک دلند و سست رایندبهر خو چون برآریشان برآیند. (ویس و رامین ).زنان همه ...
-
چنه
لغتنامه دهخدا
چنه . [ چ ِ ن َ ] (اِ) دانه باشد بغایت ریزه که خوراک مرغان کنند. (جهانگیری ). دانه . و این مختصر چینه است .(شرفنامه ٔ منیری ). مخفف چینه که دانه ٔ مرغان است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). مخفف چینه . دانه . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خ...
-
آذرگون
لغتنامه دهخدا
آذرگون . [ ذَ ] (اِ مرکب ) (از: آذر، آتش + گون ، فام ) گلی است که آن را خجسته گویند، رنگش زرد بود و میانش سیاه . (فرهنگ اسدی ، خطی ) : تا همی سرخ بود آذرگون تا همی سبز بود سیسنبر... فرخی .بهم بودند آنجا ویس و رامین چو در یک باغ آذرگون و نسرین . (ویس ...