کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرمانروایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرمانروایی
/farmānravāy(')i/
معنی
شغل و عمل فرمانروا؛ حکمرانی؛ حکومت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
امارت، پادشاهی، پیشوایی، تسلط، حکومت، سلطنت
دیکشنری
dominion, lordship, mastery, rule, scepter, sovereignty, sway
-
جستوجوی دقیق
-
فرمانروایی
واژگان مترادف و متضاد
امارت، پادشاهی، پیشوایی، تسلط، حکومت، سلطنت
-
فرمانروایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) farmānravāy(')i شغل و عمل فرمانروا؛ حکمرانی؛ حکومت.
-
فرمانروایی
دیکشنری فارسی به عربی
امبراطورية , قاعدة ، الإمارة ، الإمرة
-
فرمانروایی
واژهنامه آزاد
حاکمیت
-
واژههای همآوا
-
فرمان روایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ) (حامص .) حکومت .
-
فرمان روایی
لغتنامه دهخدا
فرمان روایی . [ ف َ ما رَ ] (حامص مرکب ) فرمان روا شدن . فرمان روا بودن . فرمان فرمایی . حکومت . ریاست . (یادداشت به خط مؤلف ) : وزیر ملک صاحب سید احمدکه دولت بدو داد فرمان روایی . فرخی .ازیرا نخواهم که هرگز کسی رابود بر دلم جزتو فرمان روایی . قطران...
-
جستوجو در متن
-
governessy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانروایی
-
dominial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانروایی
-
oversilentness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانروایی
-
overstringing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانروایی
-
governesshood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانروایی
-
overstrongness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانروایی
-
الإمرة
دیکشنری عربی به فارسی
فرمانروايي