کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرمانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
tactical air commander
فرمانده هوایی راهکنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افسری که در هنگام عبور از ساحل، به نیابت از فرماندهِ نیروهای پیادهشونده، مسئولیت واپایش و هماهنگی عملیات هوایی را در منطقۀ فرماندهی عملیات نیروهای پیادهشونده بر عهده دارد
-
افسر فرمانده دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
عميد بحري
-
امیر و فرمانده
فرهنگ گنجواژه
سرور.
-
فرمانده و سلطان
فرهنگ گنجواژه
رهبر.
-
فرمانده و غلام
فرهنگ گنجواژه
ارباب و زیردست.
-
فرمانده و فرمانبر
فرهنگ گنجواژه
رئیس و مرئوس.
-
جستوجو در متن
-
commandants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرماندهان، فرمانده، افسر فرمانده
-
commandant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده، افسر فرمانده
-
ناوسالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (نظامی) nāvsālār فرماندۀ ناو؛ فرمانده کشتی جنگی.
-
commander in chief
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده ارشد، سپهبد، فرمانده، خیلباش، سردار
-
کماندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: comandant] (نظامی) [منسوخ] kom[m]āndān فرمانده.
-
foreleader
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده
-
commers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده
-
fortemente
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده
-
forgift
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمانده