کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرمانبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرمانبر
مترادف و متضاد
۱. خادم، خدمتکار، گماشته، مستخدم، نوکر
۲. تابع، فرمانبردار، مطیع ≠ فرمانده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرمانبر
واژگان مترادف و متضاد
۱. خادم، خدمتکار، گماشته، مستخدم، نوکر ۲. تابع، فرمانبردار، مطیع ≠ فرمانده
-
واژههای مشابه
-
فرمانده و فرمانبر
فرهنگ گنجواژه
رئیس و مرئوس.
-
واژههای همآوا
-
فرمان بر
لغتنامه دهخدا
فرمان بر. [ ف َ مام ْ ب َ ] (نف مرکب ) فرمان بردار. مطیع. (یادداشت به خط مؤلف ) : عید تو فرخ و ایام تو ماننده ٔعیدخلق فرمان بر و تو بر همگان فرمانران . فرخی .گویند که فرمان بر جم گشت جهان پاک دیو و پری و خلق و دد و دام رمارم . عنصری .فرمان برش بدند ...
-
فرمان بر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (ص فا.) 1 - فرمانبردار، مطیع . 2 - خادم ، خدمتکار.
-
فرمان بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) farmānbar = فرمانبردار
-
جستوجو در متن
-
تابع و زیردست
فرهنگ گنجواژه
فرمانبر.
-
مُطیع و مُطاع
فرهنگ گنجواژه
فرمانبر.
-
تبعیت
فرهنگ واژههای سره
پیروی، فرمانبر
-
فرمونبر
لهجه و گویش بختیاری
fermunbar فرمانبر، خدمتگزار.
-
فرمانی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) فرمانبر، مطیع .
-
گوشور
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (ص .) فرمانبر، مطیع .
-
حلقهبهگوش
واژگان مترادف و متضاد
فرمانبر، فرمانبردار، مطیع، منقاد ≠ سرکش، نافرمان