کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرق سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فرق داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
اختلف
-
فرق بسیار
دیکشنری فارسی به عربی
هوة
-
فرق گذاری
دیکشنری فارسی به عربی
تمييز
-
فرق جزءی
دیکشنری فارسی به عربی
فرق دقيق
-
فرق گذاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ميز
-
فرق گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخبر
-
فرق قاءل شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ميز
-
سياسة«فَرِّقْ تَسُدْ»
دیکشنری عربی به فارسی
سياست تفرقه بينداز و حكومت كن
-
سیاه و سفید فرق کردن
لغتنامه دهخدا
سیاه و سفید فرق کردن . [ ه ُ س َ / س ِ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سواد داشتن یعنی مصحف کتاب خواندن . (از برهان ). کنایه از ملکه ٔ خواندن و امتیاز در هر چیز بهم رسانیدن . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سر کشیدن
لغتنامه دهخدا
سر کشیدن . [ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سر برداشتن . || ابا کردن . قبول ننمودن . (آنندراج ). امتناع کردن . نافرمانی کردن . روی گرداندن : درنگ آورد راستیها پدیدز راه هنر سر نباید کشید. فردوسی .که یارد گذشتن ز پیمان اوی دگر سر کشیدن ز فرمان اوی . فر...
-
ازل
لغتنامه دهخدا
ازل . [ اَ زَ ] (ع اِ) همیشگی . (منتهی الارب ) (غیاث ) (السامی فی الاسامی ) (دستوراللغة) (مهذب الاسماء). || زمانی که آنرا ابتدا نباشد. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ازکنز). اوّل اوّلها. مقابل ِ ابد. عبارتست از استمرارو امتداد وجود در ازمنه ٔ مقدر غیرمت...
-
کله
لغتنامه دهخدا
کله .[ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) بمعنی سر باشد مطلقاً اعم ازسر انسان و حیوان دیگر. (برهان ). رأس و سر. سر انسان و دیگر حیوانات . (ناظم الاطباء). سر. رأس . (اعم از انسان یا حیوان ). (فرهنگ فارسی معین ) : عصیان کنی و جای مطیعان طلب کنی بسیار کله رفت به...
-
sinciputs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیسیپات ها، فرق، فرق سر، جلو سر، پیشانی، جبهه
-
sincipita
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sincipita، فرق، فرق سر، جلو سر، پیشانی، جبهه
-
sinciput
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همسر، فرق، فرق سر، جلو سر، پیشانی، جبهه