کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرق
/farq/
معنی
۱. شکافی بهصورت خط که بهوسیلۀ شانه میان موها ایجاد میکنند.
۲. [مجاز] سر؛ کله: ◻︎ آید فرقش به سلام قدم / حلقهصفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲).
۳. تفاوت؛ تمایز.
۴. [مجاز] نوک و بالای هرچیز: ◻︎ سبحانالله ز فرق سر تا قدمت / در قالب آرزوی من ریختهاند (خاقانی: ۷۱۸).
۵. [قدیمی، مجاز] موی سر: ◻︎ فتنه برخیزد آن زمان که سحر / فرق مشکین فروفشانی تو (عطار۵: ۵۶۵).
〈 فرق دادن: (مصدر متعدی) از هم جدا کردن و تمیز دادن.
〈 فرق داشتن: (مصدر لازم) تفاوت داشتن؛ متفاوت بودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تارک، هباک، چکاد، راس، سر، کله
۲. اختلاف، امتیاز، تباین، تفاوت، تمایز، توفیر
۳. قله، نوک
فعل
بن گذشته: فرق کرد
بن حال: فرق کن
دیکشنری
difference, discrepancy, dissimilarity, distinction, part, preference
-
جستوجوی دقیق
-
فرق
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارک، هباک، چکاد، راس، سر، کله ۲. اختلاف، امتیاز، تباین، تفاوت، تمایز، توفیر ۳. قله، نوک
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف َ ] (ع اِ) تار سر که راهی است میان موی سر. (منتهی الارب ). راهی در موی سر. (اقرب الموارد). || به کنایت سر را نیز گویند : کیست کز دست فرق مشکینت دست بر فرق چون رباب نداشت . عطار (دیوان چ تفضلی ص 98). || سر و کله ٔ آدمی . (برهان ). سر آدمی یا...
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف َ رَ ] (ع اِ) پیمانه ای است اهل مدینه را به قدر شانزده رطل یا سه صاع یا چهار ارباع . ج ، فرقان . (منتهی الارب ). به معنی فَرْق به سکون راء است و گویند به حرکت راء افصح است . (از اقرب الموارد). || سپیده دم . (منتهی الارب ). صبح . (اقرب الموا...
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف َ رِ ] (ع ص ) آنکه بترسد از چیزی . (منتهی الارب ). شدیدالفزع . (اقرب الموارد). || نبت فرق ؛ گیاه ریزه که زمین را نپوشاند. (منتهی الارب ).
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف َ رُ ](ع ص ) آنکه ترسناکی وی جبلی باشد. (منتهی الارب ). مرد ترسنده . (منتهی الارب ). شدیدالفزع . (اقرب الموارد).آنکه فزع کند و از جبلت وی باشد. (اقرب الموارد).
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف ِ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از گوسپند و گاو و آهو یا از گوسپند و بس ، و یا گوسپندان گم شده . || گله ٔ کم از صد گوسفند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گونه از هر چیزی . (منتهی الارب ). قسم از هر چیزی . (اقرب الموارد). || گروه کودکان . || پاره ا...
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ فِرقة. (منتهی الارب ).
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف ُ ] (ع اِ) آنچه فرق کنند به وی میان حق و باطل . (منتهی الارب ). || ظرف . (اقرب الموارد). || (اِخ ) قرآن . (منتهی الارب ). فرقان . رجوع به فرقان شود.
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف ُ رُ] (ع ص ، اِ) ج ِ فارق و فریق و افرق . (منتهی الارب ). به سکون راء است . رجوع به فارق و فریق و افرق شود.
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فارق . (منتهی الارب ).
-
فرق
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن . 2 - از هم جدا کردن و امتیاز نهادن . 3 - (اِ مص .) جدایی . 4 - امتیاز، تفاوت .
-
فرق
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) میان سر، تارک .
-
فرق
دیکشنری عربی به فارسی
تميز , فرق , امتياز , برتري , ترجيح , رجحان , تشخيص
-
فرق
دیکشنری عربی به فارسی
پراکنده کردن , متفرق کردن , پراکندگي کردن , ازهم پاشيدن , اسراف کردن , خالي کردن
-
فرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farq ۱. شکافی بهصورت خط که بهوسیلۀ شانه میان موها ایجاد میکنند.۲. [مجاز] سر؛ کله: ◻︎ آید فرقش به سلام قدم / حلقهصفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲).۳. تفاوت؛ تمایز.۴. [مجاز] نوک و بالای هرچیز: ◻︎ سبحانالله ز فرق سر تا قدمت / در قالب...