کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرفوریوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرفوریوس
لغتنامه دهخدا
فرفوریوس . [ ف َ ] (اِخ ) نام یک سردار رومی . (ولف ) (لغات شاهنامه ) : سواری سرافراز با بوق و کوس به رومیش خوانند فرفوریوس .فردوسی .
-
فرفوریوس
لغتنامه دهخدا
فرفوریوس . [ ف ُ ] (اِخ ) همان فرفریوس است که حکیمی بوده است جلیس اسکندر. (برهان ). پنج قرن پس از اسکندر میزیسته . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : فلاطون و والیس و فرفوریوس که روح القدس کردشان دستبوس . نظامی .رجوع به فرفریوس شود.
-
جستوجو در متن
-
فرفوریس
لغتنامه دهخدا
فرفوریس . [ ف ُ ی ُ ] (اِخ ) فرفریوس . فرفوریوس . رجوع به فرفوریوس و فرفریوس شود.
-
ایساغوجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (منطق) [قدیمی] 'isāquji مدخل منطق از فرفوریوس؛ کلیات خمس.
-
سحسوس
لغتنامه دهخدا
سحسوس . [ س َ ] (اِ) فرفوریوس کتابی بسریانی در هفت مقاله در عقل و معقول رد بر سحسوس نوشته است . (فهرست ابن الندیم ص 354).
-
ژان ایتالس
لغتنامه دهخدا
ژان ایتالس . [ ل ُ ] (اِخ ) نام فیلسوف یونانی در قرن یازدهم میلادی . وی در ایتالیا متولد شد و در قسطنطنیه نشو و نما یافت . فلسفه و آثار افلاطون و ارسطو و فرفوریوس و ژامبلیک و پرکلوس را شرح کرد ولی متهم به بددینی گشت و تکفیر شد.
-
انابون
لغتنامه دهخدا
انابون . [ اَ ] (اِخ ) روحانی مصری مخاطب دو نامه از فرفوریوس . (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 98). نام او را انابو و انابونا نیز ضبط کرده اند. رجوع به فهرست ابن الندیم و تاریخ الحکمای قفطی شود.
-
امونیوس
لغتنامه دهخدا
امونیوس . [ اَ/اَ م ْ مو ] (اِخ ) الحمونیوس . الحموموس . پسر هرمیاس . فیلسوف یونانی اسکندریه ، شاگرد ابرقلس بود و در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم م . میزیست و تفسیرهایی بر ارسطو و فرفوریوس داشت ، مانند شرح قاطیغوریاس و شرح طوبیقای ارسطو که بعربی تر...
-
فرفریوس
لغتنامه دهخدا
فرفریوس . [ ف ُ ف ُ ] (اِخ ) نام حکیمی بوده جلیس اسکندر. (برهان ). پرفیر . فیلسوف اسکندرانی شاگرد پلوتن (متولد 232 یا 233 و متوفی 304 م .) است . اسکندر مقدونی پنج قرن پیش از وی میزیسته اما در اسکندرنامه ٔ نظامی او معاصر اسکندر شناخته شده است . (از حا...
-
والیس
لغتنامه دهخدا
والیس . (اِخ ) نام حکیمی که ندیم اسکندر مقدونی بود. (منتهی الارب ). نام حکیمی است که انیس و جلیس اسکندر بود. (برهان قاطع). والیس . فالیس . مصحف والنس ، منجم یونانی از مردم انطاکیه که در قرن دوم میلادی می زیسته است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ر...
-
فلاطون
لغتنامه دهخدا
فلاطون . [ ف َ ] (اِخ ) حکیمی بوده مشهور و معروف در زمان عیسی علیه السلام (!) و استاد ارسطو معلم اول . (برهان ). افلاطون : کسی که ش فلاطون بُده ست اوستادخردمند و بادانش و بانژاد. فردوسی .نمازی کز سه علم آرد فلاطون ، پیرزن بینی که یک دم چار رکعت کرد، ...
-
ایساغوجی
لغتنامه دهخدا
ایساغوجی . (معرب ، اِ مرکب ) این کلمه مرکب است و از سه جزء ترکیب یافته است : نخست «ایس »، دوم «اغو»، سوم «اجی ». معنای جزء اول «تو» و معنای جزء دوم «من » و معنای جزء سوم «آنجا» میباشد و بعد ازمعنای اصلی خود نقل شده و بمعنای کلیات خمس آمده است . بعضی ...
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) دمشقی . سعیدبن یعقوب . از مجیّدین نقله و مترجمین . او از اصحاب حسن بن موسی النوبختی و از خواص علی بن عیسی وزیر مقتدر خلیفه و طبیب اوبود و به سال 302 هَ . ق . منصب ریاست بیمارستان به وی مفوض گشت . ابوعثمان ظاهراً به زبان ی...
-
اصطفن
لغتنامه دهخدا
اصطفن . [ اِطَ ف َ ] (اِخ ) اسکندرانی . از اطبایی بود که آنان رااسکندرانیان میخواندند و ایشان کتب شانزده گانه ٔ جالینوس را گرد آوردند و تفسیر کردند. عده ٔ آنان هفت تن بدینسان بود: اصطفن . جاسیوس . ثاودوسیوس . کیلاوس . انقلاوس . فلاذیوس و یحیی نحوی . ...