کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرغرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فرغرده
/farqarde/
معنی
۱. خیسیده؛ ترشده.
۲. آغشته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرغرده
لغتنامه دهخدا
فرغرده . [ ف َ غ َ دَ / دِ ] (ن مف ) آغشته و به هم سرشته . (برهان ) : علم چون در نور حق فرغرده شدپس ز علمت نور یابد قوم لد. مولوی .رجوع به فرغار و فرغاریدن شود.
-
فرغرده
فرهنگ فارسی معین
(فَ غَ دِ) (ص مف .) 1 - خیسانیده ، تر شده . 2 - سرشته ، خمیر کرده .
-
فرغرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farqarde ۱. خیسیده؛ ترشده.۲. آغشته.
-
جستوجو در متن
-
فرغوده
لغتنامه دهخدا
فرغوده . [ ف َ دَ /دِ ] (ن مف ) سرشته و پیچیده . (آنندراج ) (غیاث از لطایف ). ظاهراً مصحف فرغرده است . رجوع به فرغرده شود.
-
فرغار کردن
لغتنامه دهخدا
فرغار کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خیسانیدن . (یادداشت به خط مؤلف ) : بگیرند زردآلوی کشته و... و یک شب در آب فرغار کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فرغر و فرغرده و فرغاریدن شود.
-
فژغرده
لغتنامه دهخدا
فژغرده . [ ف َ غ َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) خیسیده و نم کشیده و ترکرده و آغشته . (برهان ). جهانگیری این بیت را از مولوی شاهد آورده است : علم اندر نور حق فژغرده شدپس ز علمت نور یابد قوم لد.اما این بیت در مثنوی چ نیکلسون نیامده و در مثنوی چ 1307 هَ . ق ....
-
لد
لغتنامه دهخدا
لد. [ ل ُدد ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَلدّ. مردم سخت خصومت که به حق میل نکنند. (منتهی الارب ) : علم چون در نور حق فرغرده شدپس ز علمت نور یابد قوم لُد. مولوی .جملگی آوازها بگرفته شدرحم آمد بر سر آن قوم لُد. مولوی .تو که کلی خاضع امر ویی من که جزوم ، ظالم و لد...